سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

اهمیت درک مدیریتی در خودسازی

فرزندم:

از یک جایی به بعد سعی کردم درک مدیریتی ام را افزایش بدهم...

فقط میتوانم بگویم آنقدر یافته هایم شگفت انگیز شد که از شدت حرفهایی که در این زمینه دارم ، به بی حرفی افتاده ام و نمی توانم چیزی برایت بنویسم...

امروز تصمیم گرفتم اهمیتِ بصیرت و نشانه شناسی در مدیریت و درک مدیریتی را برایت باز کنم... البته به اجمال...

یک زمانی مقام معظم رهبری میفرمودن: اوایل که تصمیم گرفتیم کشور را هسته ای کنیم حتی دانشمندان هسته ای کشور با نامه و حتی حضورا به من میگفتند این کار شدنی نیست... 

ایشان میفرمودند: من اما ناامید نبودم... خوش بین بودم...

برای یک مدیر مطلع شدن از ظرفیت ها خیلی اهمیت دارد... و این اطلاع را هم از راه خبرهایی که از راه های مختلف میگیرد کسب میکند...

چطور مدیری مثل مقام معظم رهبری ، در شرایطی که متخصصان امر، خبر میدهند نمی شود... تحلیلش این است که : میشود... چطور؟

اصلا درست نیست در این شرایط بگوییم ایشان علم غیبی داشتند... نه...

 

ایشان یک مدیر بودند و آن متخصصان از مدیریت چیزی نمی فهمیدند... تحلیلهای رهبری از اخباری که بدست می اوردند بسیار جامع تر از تحلیل های متخصصین و دانشمندانی بود که در دل کار بودند...

حتما رهبری هم در همان مقطع ناتوانی را دیدند... همان چیزی که دانشمندان میگفتند... اما شاید ناامیدی را در دل و رفتار برخی محققین و جوانانِ متخصص ندیدند... این نشانه کافی بود تا ایشان یقین داشته باشند که میشود...

تحلیل جامع چگونه اتفاق می افتد؟

به این سوال بیاندیش عزیزم...

 

خبرهای واقعی از جامعه، بخشی از تحلیل یک مدیر را تامین میکند... بخش اعظمش نشانه هایی است که یک مدیر در دل همین خبرها میبیند اما دیگرانی که درک مدیریتی ندارند نمی بینند...حتی نشانه شناس شدن خبرهای غیر واقعی یا اغراق آمیز را خیلی راحت برایت رسوا میکند...

 

نشانه شناسی ، معرفتی است که هر مدیری باید کسب کند... بلکه هر انسانی باید کسب کند...

مثلا یک مدیر ، اگر بخواهد اشخاصی را برای تبلیغ دین انتخاب کند... ممکن است به تَنبل نبودن آن مُبَلِغ بیش از فن بیان و تسلط علمی اش بها بدهد... معنای این حرف این است که ممکن است کسی که فن بیان فوق العاده ای دارد و تسلط علمی جامعی دارد و در مسیر درست هم گام برمیدارد اما تنبل است را از حق تبلیغ محروم کند...

خطر انسان تنبل برای تبلیغ قابل چشم پوشی نیست... این را علمِ نشانه ها به او میگوید...

 

فرزندم:

نشانه ها را بشناس...

کسی که بدون نشانه شناسی به ظاهر واقعییات اکتفاء کند مدیر خوبی نمی شود... و این را یک انسان غیر دیندار اما مدیر هم درک میکند...

وقتی درک مدیریتی پیدا کردی... آنوقت میفهمی رذایلت ممکن است تو را از چه چیزهایی محروم کند...

اصلا دیگر نمی توانی رذایلت را تحمل کنی... مثلا وقتی مقایسات نابجا داری میفهمی که در دولت امام زمان هرگز فلان خدمات را نمی توانی انجام دهی...

وقتی اخلاقت به گونه ای است که نیمه خالی لیوان را بیشتر می بینی هرگز مسئولیت به تو نمی دهند یا هرگز در امور مهم از تو نظر خواهی نخواهند کرد و تو را مشارکت نمی دهند...

یا ترس از ملکاتت باشد، هرگز در بسیاری از وادی های اجتماعی راهت نمی دهند...

یا اگر تکبر داشته باشی...

اگر حسادت بورزی...

اگر...

فرزندم درک مدیریتی ات را افزایش بده.... تا بتوانی هدفمند تر خودسازی کنی...

تا امام زمانت بتواند روی تو حساب کند...

 

سلام

بله...

از شدت حرفهایی که در این زمینه دارم به بی حرفی افتاده ام...

 

سلام
حرف و گفتنی ها به وقتش بیان میشه...
وادی خیلی شگفت انگیزیه...
مدیریت و تدبیر بسیار به هم گره خورده هستن...
همونطور که از اسم تدبیر پیداست... درک و فهم حقیقتی که در پشت طواهر هست مربوط به تدبیره...
پشتِ ظواهر در عالم طبیعت یعنی، زمان آینده...
اینکه یک رفتار یا اخلاق یا پدیده در زمان آینده تبدیل به چی میشه کار راحتی نیست...
پیش گو هم که نیستیم...
واقعا باید تقوا داشت... خیلی از این آینده فهمی ها رو خدا به دل و ذهن اون مدیر می اندازه...
اصلا مدیری ، مدیر هست که بتونه در لحظه های حساس صدای خدا رو بشنوه...
نه اینکه از قبل جواب سوالات رو داشته باشه...

سلام

چطوری افزایش بدیم؟ دست خودمونه؟

سلام به روی ماهت...
هیچ چیزی صد در صد از دست ما خارج نیست و هیچ چیزی هم صد در صد دست ما نیست...
بی شک اون چه که دست ما هست و اختیارش رو بهمون دادن در وصول به این مهم خیلی موثر هست....

به نظر من مدیریت و درک مدیریتی قبل از اینکه به عواملی مثل نظم و شجاعت در عمل و اقتدار و انعطاف وابسته باشه... به مسئله ای به نام درک اولویت ها بستگی داره...
ما اگر توی زندگی شخصی مون این برامون دغدغه بشه و پای تشخیص هامون بایستیم... این یعنی تقوا...
این تقوا بصیرت میاره... این بصیرت فرقان میاره...
چون اون چیزی که من به عنوان نشانه شناسی ازش صحبت میکنم رو غربی ها هم یقینا بهش توجه دارن... اصلا علم مدیریت استراتژیک نمی تونه نسبت به نشانه ها بی تفاوت باشه... والا چطور یک کشوری میتونه برنامه های بلند مدتی مثل برنامه 100 ساله برای خودش داشته باشه؟
مثلا یک حکومت (بی دین یا با دین) میدونه با کفر و بی خدایی ممکنه حکومتش برقرار بمونه اما با ظلم به مردم پایه های حکومتش سست میشه...
لذا هیچ حکومتی نیست که بقای خودش رو بخواد اما برای رفاه مردمش دغدغه نداشته باشه...
اگر دغدغه نداشت بدان دچار بلاهت و حماقت شده... و خیلی پایداری نخواهد داشت...
چون برای یک مدیر اندیشمند این یک نشانه قطعی هست که ظلم کردن به زیرمجموعه منجر به طغیان میشه...
اما مدیران غیر دینی هر چند اهمیت نشانه ها رو میدونن اما وصول به یک نشانه شناسی عمیق جز از راه دین و ولایت ممکن نیست...
مثلا رهبری چند وقت چیش در مورد تفاوت تبلیغ و پروپاگاندا فرمایشاتی داشتن...
تبلیغ دیر جواب میده... تبلیغی که عموم مردم رو بیدار کنه گاهی چند نسل زمان میبره...
اما پروپاگاندا در عرض چند ماه میتونه نتیجه بخش بشه...
رهبری میفرمایند اسلام با پروپاگاندا موافق نیست...
بعد میدونی بدون پروپاگاندا چققققققدر حکومت داری و مدیریت مردم سخت میشه؟
پروپاگاندا نکنی، یه دوره خاتمی رئیس جمهورت میشه... یه دوره روحانی ... یه دوره....
سخت میشه...
اما نشانه شناسی دینی میگه: بله دیر به نتیجه میرسی... اما نگران نباش، تا رسیدن به نتیجه مضمحل هم نمی شه...
با تبلیغ مانا تر خواهی بود.... رو به پروپاگاندا نیار...

نشانه شناسی موجب میشه یک مدیر اولویت بندی هاش و تصمیماتش متفاوت بشه...
مثلا یه عده از سیاسیون هوچی گری میکنن که پذیرش قطعنامه رو یه سری از سیاسیون به امام تحمیل کردن....
این یک دروغه...
اون سیاسیون رو اصلا نمی خوام تبرئه کنم... اصلا اونها آخرتِ بدی...
امام با توجه به خبرهایی که از واقعیات جامعه بهشون میرسید به این نتیجه رسیدن که باید قطعنامه رو پذیرفت...
و جام زهر رو از این بابت نوشیدن که اون واقعیات تلخ بود...
اصلا اینطور نیست که عموم مردم و نیروهای جوان جنگی یک کشور کشته مرده جهاد بودن و امام قطعنامه رو پذیرفته باشن...
البته این هم به این معنا نیست که اون نیروهای خالص ما از جنگ خسته شده بودن... اصلا...
اما اون اقبالی که می بایست باشه در بین عموم، نبود
امام حکیم بودن...
به خبرهای دروغین دو نفر ترسوی سیاسی که آینده یک کشور رو تعیین نمی کنن...

راه افزایشش دغدغه مند شدن برای تشخیص اولویت ها در کوچکترین مسائل در زندگی شخصی هست...
و عمل کردن به اولویت ها...
Designed By Erfan Powered by Bayan