سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

مسئول تعلق اطرافیانت به خودت هم هستی

یه مثال عینی میزنم تا بعدش یه نکته عرض کنم خدمتتون...

پدرم یه روز قبل از رفتن به icu  و اینکه دیگه نتونه کسی رو ببینه هی مادرم رو صدا میکرد...

ما هم چون مادرمون دیابتی بود و محیط اون بیمارستان آلوده به کرونا بود نمی بردیمش بیمارستان... تا مبادا مریض بشه...

جام رو با برادرم عوض کردم و رفتم خونه... همین طور ناخودآگاه پیش مادرم از زبونم پرید که بابا همش تو رو صدا میزنه...

مادرم قربون صدقه اش رفت و زد زیر گریه که باید منو ببرید پیشش...

من دیدم خواهرزاده ام اونجا نشسته و من نمی تونم جلوی اشکم رو بگیرم... جواب مادرم رو ندادم و رفتم خونه خودمون...

اما غروبش مادرم رو بردیم پیشش...اون غروب تا صبح حال پدرم خوب بود... پدری که چند روز هیچی نخورده بود... هی میگفت بهم غذا بدید... حال روحیش خیلی بهتر شده بود...

حتی ساعت نه صبح به من گفت منو رو به قبله کن... شهادتین برام بخون... مادرم بهش گفت تو که خودت بلدی... چرا رضا بخونه؟

خودش خوند... و گفت یه کاری کنید تموم کنم... بسه دیگه...

ما که از پیشش رفتیم و برادرم اومد پیشش رفت توی icu  و دیگه ندیدیمش... 

مادرم وقتی اومد خونه، یه روز بعدش دعا کرد اگر عمرش به دنیا نیست بیشتر زجر نکشه... و فرداش پدرم از دنیا رفت...



گاهی تعلقات اطرافیانمون به ما، موجب میشه از ما سلب توفیق بشه... یا ما رها نشیم...

یاد شهید چمران افتادم... که وقتی به شهادت رسیدن که رضایت همسرشون رو برای شهادت گرفتن... بعد از خونه بیرون رفتن و دیگه برنگشتن...

مادرم که از پدرم دل کند... پدرم رها شد... پدرم روزهای آخر هی به ما میگفت من خدا رو توی این اتاق میبینم... بعد به ما میگفت دستم رو داشته باشید...

اگر دوست داریم به درجه ای از رهایی برسیم که خوبان عالم خریدار ما بشن... نه تنها باید خودمون خالص بشیم بلکه در مقابل تعلقات دیگران هم مسئولیم...

یعنی باید جوری رفتار کنیم که روح اونها هم بزرگ بشه...

توی این عالم، به تک خورها محلی داده نمیشه... رشد به تنهایی پسندیده نیست...

اگر دلت شهادت میخواد... اگر دلت خدمت به مولات رو میخواد... جوری وجودت رو وسیع کن که وسعتت اطرافیانت رو هم تحت الشعاع قرار بده...

میشه جوری خوب بود که هر روز بهت وابسته تر بشن...

میشه هم جوری خوب بود که از خوبی تو هر روز رهاتر بشن...

این دومی مورد توجه امام زمانه...

 

بیاییم جوری خوب باشیم که اطرافیانمون هر روز وسیع تر و رهاتر بشن...



وضعیت امروز کشور ما کمی به ما چشوند ناامنی ای که یمنی ها دارن میچشن چجوریه...

باید در یک مطلب مجزا بنویسم که جامعه امام زمانی انقلاب ما هر روز داره وارد کلاس های بالاتری میشه...

خدا کاری به مردودی ها نداره... هر بار سطح کلاس رو افزایش میده... و تکلیف مردودی ها هم به گردن اونهاست که کلاس قبلی رو قبول شدن...

خدا میگه من به شما توفیق قبولی دادم... شما هم موظفید دست مردودی ها رو بگیرید...

این وضعیت نیاز به نوشتن مطلبی مجزا داره...

باید مردممون رو از تفرقه جدا کنیم باید امت واحده بشیم...

و این شدنیه...

ببینید کسی که توی مسائل سیاسی گاهی به من تند میشد و ازم گله میکرد... توی این روزها پیگیر حالم شد...

معنای این چیه؟

یعنی ماها دچار سوء تفاهمات هستیم... و قلبهامون از هم ادبار نداره... پس تلاش کنیم به سمت هم بیاییم...

ان شا الله در این مورد مجزا مینویسم...

سلام

قسمت اول مطلبتون من رو یاد شهادت شهید مدق انداخت که چندین سال جانباز بودن و بالاخره تو‌بیمارستان همسرشون دل می کنه و ایشون شهید میشن...

البته اینو‌برای چند تا از شهدای مدافع حرم هم خونده بودم... 

 

اما در مورد جامعه ی امام زمانی، یه موضوعی که خیلی سخته همین یک دل شدنه! من خیلی روش فکر کردم که چطور میشه دلمون نسبت به بقیه شبیه محبت دل امام به همه ی بنده های خدا، مهربون بشه؟! به نظرم این قوه ی مادر بودن بتونه کمک کنه، اما خوب برای من‌که خیلی سخته...

سلام علیکم
خیلی این روزها از شنیدن این داستان وابستگی ها دلم میگیره...
حق هم دارن بندگان خدا... مگه میشه عمری با یکی زندگی کنن و این تعلقات نباشه؟...
مردم همه که عارف نیستن...
اما اگر یکی از طرفین عاقل باشه میتونه تعلقات رو احسن کنه...

در مورد جامعه امام زمانی ان شا الله باید مجزا بنویسم...
بله سخته...
قبول دارم...
اما بخش زیادی از سختیش به ملکات درونی مون برمیگرده نه به واقعیت بیرونی...

سلام

بله...

ما مسئول وابستگی های اطرافیانمون هم هستیم...

ما مسئول نمره دوست هامون هم هستیم.

نباید به خاطر رشد و پیشرفت،حتی درونی، کسی رو پشت سرمون له کنیم. نباید کسی رو رها کنیم. حتی با این توجیه که به من سپرده نشدن. همین که بینشون هستیم یعنی سپرده شدن.

 

خدا رو شکر...

الحمدلله علی کل حال

سلام
میدونید شما خانمها کار سخت تری در پیش دارید...
من فکر میکنم زنان یک جامعه اگر به رشد معقولی برسن اون جامعه مستعد ظهور میشه...
انسانهای الهی هیچ وقت دوست ندارن از معجزه و کار خارق عادت استفاده کنن تا دیگران رو قانع کنن...
اگر مردان خودساخته کلاسی یا جمعی تشکیل بدن و مسائل اخلاقی یا خودسازی رو برای جمعی از زنان بگن ممکنه اثراتی داشته باشه...
حتی اثرات سریعتری هم داشته باشه...
اما خود زنان باید به سمت زنان برن برای خودسازی...
این طبیعی ترین سیر هست... 
اینجا هم عالم طبیعته...
به نظرم از بین زنانی که درک بیشتری دارن باید برن به سمت بقیه خانمها...
این درست ترین سیر هست...
من اگر امروز تشخیص بدم خانمی مستعد پذیرش های ایمانی هستن و حتی با رعایت تقوا به سمتش برم و روش کار کنم ممکنه خیلی زودتر نتایج اولیه رو بگیرم... اما مانا نیست... میپره...
چون با تکوین تطابق تام نداره...

من نمیگم مردها نیازی به خودسازی ندارن... اصلا...
اما امروز نیاز به دستگیری از زنان و دختران در جامعه خیلی شدید و قویه...
باید دریافتشون...

جمعه ۲۳ اسفند ۹۸ , ۱۷:۰۳ سربازِ روزِ نهم

سلام

خدا رحمت شون کنه

ان شاالله با اهل بیت محشور بشن

سلام
ممنون بابت دعای خوبت...
الهی آمین

سلام

راجع به " فاستقم کما امرت و من تاب معک" فرمود: این آیه مرا پیر کرد ...

قسمت دومش خیلی سخته، خیلی

سلام
اره سخته...
ولی خدا اراده کرده تحقق پیدا کنه...
خیلی زمانه ما در آستانه یک زایمانه...
اینها دردهای قبل از زایمانه...

ان‌شاءالله که خداوند به شما و خانوادهٔ محترمتون صبر بده و پدر بزرگوارتون در پناه رحمت و مغفرت پروردگار عالم باشن...

من همین الان این مطلب رو خوندم.... عذرخواهم بابت تاخیر در عرض تسلیت...

اختیار دارید...
خدا عزیزان شما رو براتون حفظ کنه و ممنون بابت دعای خوبتون...
موید و سربلند باشید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan