چقدر خدا خوبه...
دخترم از صبح ویروسی شد... عصری بردیمش دکتر و دارو گرفتیم...
میدونستم شب اول بیماریش به خاطر مشکل بسته شدن بینی و سخت شدن تنفس نمی تونه بخوابه...
همه خوابیدن اما فاطمه زینب هی میخوابه و بیدار میشه...
من بیدار موندم بالا سرش...
روز تولد قمریش خواست باباش رو برای احیای این شب عزیز بیدار نگه داشته باشه...
اینا مهندسی خداست... حالا هی همکارام منو مهندس صدام کنن...
آقا جان...
با این همه چیزهایی که در خودمون پنهان کردیم و میدونیم به اندازه ادعامون بناست اون لایه های پنهان رو برامون رو کنی...
اگر لحظه ای به حال خودمون واگذار بشیم واویلاست آقا...
چه آبرویی میمونه از ما؟
تا قبل از این فکر میکردم شیعیان پاک شما و اولیای الهی حتما کسانی هستن که خیلی اهل مراقبه بودن... در مقام عمل خیلی تزکیه نفس کردن...
اما به نظرم اینها اولیات انسان شدن هست... قطعا این مراحل را داشتن اما اینها کافی نیست...
انسانهای الهی جوری به خلق نگاه کردن که بارها به خودشون ثابت شد از همه بدتر هستن...
لذا بدها رو درک کردن...
بارها به خودشون ثابت شد از همه ضعیف تر هستن... لذا ضعیف ها رو درک کردن...
اولیای الهی بارها ضعیف تر بودن و بدتر بودن خودشون رو درک کردن اما با همه وجود خواستن که از نگاه خدا و اهل بیت نیفتن...
اینکه میگه عیب او در ظاهر هست و عیب ما در باطن...
گفتا شیخا من آنچه گفتی هستم
ایا تو آنچنان که می نمایی هستی؟
این یک تعارف برای تلطیف فضا نبود... باورشون رو گفتن...
کاش همه بریم در این افق...
چقدر می تونیم قلب ها رو به سمت نور بکشونیم...
سخن رو کوتاه میکنم...
- دوشنبه ۲۷ تیر ۰۱