علت نوشتن مطلب قبلیم یه سوال یا یه کنکاش ذهنیم بوده...
سوال اصلیم این بود:
آدما اگر عاشق شخصی شایسته بشن بیشتر در مسیر اون شخص شایسته جد و جهد میکنن
یا وقتی بفهمن شخصی شایسته، عاشقشون هست بیشتر به حرکت درمیان؟
نظر خودم بیشتر روی حالت دوم بود... برای همین برای شما ترسیمش کردم...
دیدم انگار قند توی دل همه آب شد...
الان معنای این بیت علامه حسن زاده رو میفهمم:
همی امروز و فردا میکنی تو
همی خون بر دل ما میکنی تو
به قربان تو کز امروز و فردا
همی با ما مدارا میکنی تو
معنای مدارا کردن در این بیت اینه که اگر کاری نمیکنی که بفهمیم چقدر عاشقمون هستی چون کشش نداریم و از شدت ویرانگی برای تو این عالم خاکی رو رها میکنیم... و بنا نیست همچین اتفاقی...
بله... با ما مدارا میکنن که در حد فهم و درک ما بهمون نمی چشونن چقدر عاشقمون هستن...
اگر به ما بچشونن نمی تونیم بند بشیم... از جنگل وجودمون جز ویرانه ای باقی نمی مونه...
یه زمانی دعا میکردم که کاری کنید که بیشتر دوستتون داشته باشم...
الان میگم به اندازه فهم من بهم بچشونید دوستم دارید...
نمیدونم چجوری بگم
ولی یه خرده دیوونه بازی های عاقلانه از خودمون بروز بدیم بهمون میچشونن دوستمون دارن...
حتما شنیدید لوحی دست حضرت زهرا و امروز دست امام زمان هست که اسم شیعیان تا روز اخرین به اسم و جزئیات توش نوشته...
این که این لوح چی هست و سرش چیه عقل من قد نمیده اما یکی از معانیش همینه...
به اسم صدامون میکنن...
به اسم و جزئیات میشناسنمون...
ماها خط قرمزشون هستیم...
از شدت علاقه شون به ما...
تحمل نوشتن بیشتر ندارم...
- يكشنبه ۲ مرداد ۰۱