سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

بعدش چی؟

فرزندم:

هر هدف و برنامه ای در زندگی را میتوانی زیر سوال ببری و از خودت بپرسی: خب بعدش چی؟

این سوال را در مورد تمام اهداف زندگی ات میتوانی بپرسی...

تنها یک هدف است که این سوال در موردش موضوعیت ندارد...

و آن عشق است...

اگر گفتی میخواهم عاشق شوم و کسی از تو پرسید خب بعدش چی؟... بدان عقل محکمی ندارد و با او مدارا کن...

عاشق شدنِ ما غایت خلقت ماست و آغاز راه بندگی... و آغاز ماجراها... 

هر برنامه ای غیر از عاشق شدن عبد زمان و مکان است... اما برنامه ی عاشقی را باید در اکنون بجویی...

آنان که در بستر زمان در پی عاشق شدن هستند اگر صادق باشند جستجویشان سعی ایست بین صفا و مروه... تا ان شا الله بیابند بزرگترین مانع عاشق شدنشان عبد زمان بودنشان بوده... زمان همان سرابی بوده که در پی آن می دویدند به امید رسیدن به آب...

و اگر مرد راه نباشند هرگز هشیار نخواهند شد...

فرزندم:

برای هر برنامه ای غیر از عشق زمان را در نظر داشته باش... مدیریت زمان داشته باش... جز عشق...

عشق را در اکنونت جستجو کن... اگر اکنون را یافتی زمان هم به تو اقتدا میکند... و اگر نیافتی هرگز از اسارت زمان رهایی نخواهی یافت...

اون مصاحبه کذایی که در چند مطلب قبل اشاره کردم در همون مطلب منتشر شده...

و آغاز بندگی....

 

عشق را در اکنونت جستجو کن....

جمعه ۱۹ مهر ۹۸ , ۲۳:۵۷ پلڪــــ شیشـہ اے

اگر بگم متوجه نشدم برای عشق زمان را پیش نکشیدن یعنی چه? زشت می شود?

 

 

+ یک بار این صحبت میان نظرات دوستان پیش آمد که فهم بعضی مطالب یا اغلب مطالب سخت است. پرسیدید پس چرا این جا را می خوانیم. 

از این که مطالبتان مرا از سطحم به عمقم می برد حظ میکنم. حتی اگر تامل کنم و متوجه نشوم. این روزها فرصت فکر کردن کمتر پیش می آید.

نه اصلا...
اتفاقا وقتی کسی سوالی می پرسه بحث باز میشه و بسط پیدا میکنه و بارها شده برای خود من هم نکات جدیدی باز شده...
و اما جواب سوالتون:
برای هر هدفی، یک ابزار و وسیله و راه و روشی وجود داره... مثلا کسی که دوست داره بچه داشته باشه باید ازدواج کنه... یا کسی که دوست داره استاد دانشگاه بشه باید خودش به دانشگاه بره... یا وقتی دوست داره خونه بخره باید پولی داشته باشه...
برای وارد شدن به وادی عشق هر انسانی باید با مسائل و واجباتی که در همون لحظه اش وجود داره توجه کنه و با قلبش به سمت انجامش بره...
کارهای همون لحظه هیچ وقت تموم نمیشه... مثلا برای منِ مرد، وقتی از سر کار اومدم به خونه کار اون لحظه ام بعد از احوالپرسی با همسر و بچه ها اینه که با بچه ها بازی کنم... هر چند خسته ام... اما اونها بازی میخوان از من... بعدش نشستن کنار همسر هست و گپی زدن... بعدش مثلا میبینم ایشون خیلی خسته هستن... و من بهتره ظرفها رو بشورم... و مثلا بعدش متوجه میشم نون هم نداریم... میرم نون میخرم... برمیگردم... دوباره همسر میگه بنشین پیش ما... 
ممکنه خودم دلم بخواد خونه که اومدم... اولش یه یه ساعتی استراحت بکنم... بعدش یه چای بخورم... بعدش برم کتابی که دوستش دارم رو مطالعه بکنم...و...
اما کاری که در اون لحظه از همه واجب تره چیه؟
کاری از همه واجب تره که اگر تو انجامش ندی توی اون لحظه کسی نیست که انجامش بده و انجام ندادنش موجب آسیب میشه... ولو اندک...
افتادن در این وادی انتهایی نداره... و نمیشه کسی بدون عقل و دلش وارد این وادی بشه و بتونه دوام بیاره... حتما یه جایی پس میکشه...
اولین خطوری که دچارش میشه اینه:
چرا همیشه من وطایف اکنون رو انجام بدم... چرا دیگران انجام نمیدن؟
دل که وسط نباشه انسان تو این مسیر نمی تونه قدم بذاره... زود انگیزه اش رو از دست میده...
و عقل هم باید باشه تا از دل حراست و حفاظت کنه..

از طرف فرزند: پدر لطفا به زبان فارسی محاوره ای ترجمه بفرمایید :| 

مسخره هم نمی کنم جدی پرسیدم 

پاسخم به خانم پلک رو بخونید... فکر کنم متوجه منطورم بشید...

و اینکه باور کنید جوای توهین آمیزیه که ازتون بپرسن سخت نوشتید معنیش چیه و شما بگید پس برای چی اینجا رو میخونید

می خونیم یه چیزی حالیمون شه از اوناییکه خیلی از ما بهترن 

البته اگه بتونیم بفهمیم و بعد هم بتونیم حالی خودمون کنیم که باید تقلید کرد و فقط ندید و نخوند 

و آخرش هم تقلیده رو بکنیم 

عجب مسیر طولانی ای :/

نه دیگه... 
توهین نیست... من فقط از شما پرسیدم انگیزه تون برای خوندن اینجا چیه؟
چون یه جا هم خونده بودم که نوشته بود این مدل نوشتن من ایجاد دافعه میکنه...
دنبال این بودم که اگر طاهر مطالبم دافعه داره پس جاذبه اش کجاست؟
چون توسط بزرگوارانی هم که میگن متوجه نمی شیم داره خونده میشه...
سوالم جدی بود...

اما در مورد این مسیر طولانی:
گاهی تکانه هایی توی زندگی موجب میشه انسان از خودش فاصله بگیره... البته عواملی که موجب میشه انسان خودش رو گم کنه زیادن... حتی میتونه عوامل ژنتیکی هم باشه...
انسان وقتی خودش رو گم کرد دیگه مهم نیست چه فضائلی داره... ممکنه یه مفسر قرآن خودش رو گم کنه... یا یه استاد فلسفه خودش رو گم کنه... بهره اش از زندگی اندک میشه... بهره ی رشد و معنویت منظورمه...

این مسیری که شما می فرمایید هم طولانی هست و هم نزدیک...
طولانی از این جهت هست که ممکنه ناامیدی مون به خدا خیلی ریشه دار باشه و به این زودی ها نخوایم باهاش ارتباط برقرار کنیم...
و نزدیک از این جهته که انقلاب قلب و رو کردن قلب به حق ، اصلا قابل محاسبه نیست... گاهی در یک لحظه این اتفاق می افته... حتی برای گناهکار ترین انسانها...


سلام

چون و چرا در مسیر عشق دغل کاریست.

عاشق که شدی و عشق برتر  را یافتی، خود به خود عبد محضش میشوی. و عبد مگر با مولا چون و چرا میکند؟

که اگر کردی یعنی هنوز مانده تا عبدش شوی. که هنوز مانده تا عاشقی.

 

اگر در کوچکتر ها گیر کردی و عشق را خرج کردی، بدان که باخته ای. و عمر کوچکتر از همه است. که زمان خود مخلوق و مغلوب عشق است. که امام عاشقی، خود امام زمان نیز هست. پس در زمان خود را گره نزن که خود او نیز گره خورده به امام عشق است.

 

خدا شهید عزیز، بهشتی رو رحمت کنه(کلیک )

"مسلمان عاشق است.عاشق خداست.عاشق حق است،عاشق عدل است.عاشق انسان شدن است."

سلام
فکر کنم دفعه قبل هم از شهید بهشتی چیزی نوشتید... تحقیق خاصی در مورد ایشون میکنید یا ارادت ویژه دارید؟
برامون بیشتر از ایشون بنویسید... 
دوست داریم از زوایای پنهان زندگیشون بیشتر بدونیم...
در رابطه با زمان و امام زمان و عشق هم خیلی مختصر و موجز نوشتید... خودم هم دوست داشتم اشاره ای بشه که الحمدلله خدا شما رو از راه رسوند
يكشنبه ۲۱ مهر ۹۸ , ۰۸:۳۶ پلڪــــ شیشـہ اے

سپاس گزارم. لطف کردید.

چه قدر رزق بود.

 

اجرتون با امام حسین علیه السلام.

الحمدلله
ممنون که وقت گذاشتید

خوب پس بذارید یه گله ی دیگه هم بکنم 

الان که خانم پلک ازتون توضیح خواشتن توضیح دلدید اما یادم میاد قبلا ها توضیح هایی که خواستم و داده نشد 

 

1خودشو گم می کنه یعنی چی? یعنی مغرور میشه?

2از خودش فاصله می گیره منظورتون از خود، خدا هست?

 

 

حالا برم جواب به پلک رو بخونم 

گله تون بجاست... راستش گاهی وقتی سوال رو میبینم متوجه میشم اگر بخوام مطلب رو برای سائل جا بندازم چقدر باید وقت و انرژی بذارم... بعد میبینم اون وقت یا اون انرژی رو ندارم... و سعی میکنم یه جواب کلی بدم...
این رو بذارید به حساب ضعف من و منو ببخشید... قصد جسارت ندارم... ناتوانی از منه

1_ نه... غرور نیست... اینم از اون سوالاتی هست که توضیح مفصل میخواد... اما سعی میکنم کوتاه و مفید بگم:
کسی که خودش رو گم میکنه علائمی داره... یکی از علائمش اینه که تردید توی تصمیماتش زیاد میشه... شک توی زندگیش زیاد میشه.. چون خدا بنا نداره پاسخ هایی که برامون حیاتی هست رو بهمون نرسونه... بلکه خدا از کانال خودمون بهمون میرسونه... وقتی خودمون رو نداشته باشیم خیلی گیج میشیم... خطاهامون خیلی میره بالا...

2_ اون خودِ حقیقی و فطری ما، از خدا جدا نیست... و خدا از طریق اون "خودِ اصیل و فطری" باهامون ارتباط داره... همین الان...
منتها ما وقتی در خواسته های ثانوی و تحمیل شده توسط رسانه ها غرق میشیم دیگه ارتباطمون با خودِ حقیقی مون منقطع یا کمرنگ میشه...

بازم عذرخواهی میکنم... بابت اون جوابهایی که ندادم... در توانم نبود

سلام

حالا چرا کذایی؟

استرس داشتین؟

زیاد از مِ مِ مِ مِ یا اِاِاِاِاِاِاِاِ یا آآآآآآآ استفاده کردین

بعد آقا رضا چطو یه دفعه از شرق آسیا رفتی غرب اروپا؟؟!!!! :)))

چطوری سیر میکنین!!!!دست مارو رو هم بگیرین :)))

 

 

کذایی بار منفی نداره
نه استرس نداشتم
پشت دوربین همه نشسته بودن که ببینن من چی میگم... حرفهام یادم رفته بود و داشتم تمرکز میگرفتم که ببینم چی باید بگم...
خیلی یه دفعه ای بود...
غربِ اروپا نه... غرب، اروپا...
منظورم اروپا بود... غرب...

چقدر از این بحث زندگی در زمان حال دارم لذت میبرم، محظوظ شدیم آقا، محظوظ :))))

تحقیق خاص که نه، ته تهش دوتا کتاب و یه صوت دو دقیقه ای، بیخودی هی جار میزنم :)))

منم خیلی دوست دارم برم سمت علامه ی عزیز، هل من مسیر؟ :)

 

+ فیلمتون رو هم دیدیم، لذتتون رو هم بردیم 

بله... اگه بتونیم عملی اش کنیم که خیلی عالیه...
خیلی خوبه شهید بهشتی... بنده خدا به مرگ اسود از دنیا رفت... آبروش رو هم در راه خدا و ولایت داد

کدوم علامه؟

+سلامت باشی عزیزم... لذتت مستدام

نه اگه دلیل این بوده اشکالی نداره 

چون من چیز دیگه ای برداشت کردم 

فکر کردم اگه کسی دیگه بپرسه جواب می گیره 

یا من چون لفظ قلم حرف نمیزنم ...

 

 

 

می تونید کتاب معرفی کنید? از کانل خودمون خودمونو داشته باشیم یا نداشته باشیم واقعا مبهمن برام 

و علایمش به کنار چه کار کنیم داشته باشیم یا از دست ندیم 

خوب حتما اینا مفصله اگه ممکنه یه منبع معرفی کنید برم پی شون 

بله... مفصله
از کانال خودمون یعنی خدا پاسخ همه چیز رو به ما داده...
در درون خودمونه...
برای همین به پیامبر میفرمایند تو فقط متذکر باش نسبت به مردم...
یعنی مردم همه چیز رو میدونن فقط باید به یادشون بیاری... باید به درونشون برن...
برای همین میگه پیامبران اومدن عقل های دفن شده رو آزاد کنن... کجا دفن شده؟
پشت هواهای نفس... پشت اوهام و تخیلات نابجا...
توی خودمون دفن شده...
فشار قبر شب اول قبر هم همینه... اون حصارهای تنگی که برای خودمون درست کردیم متوجه اش میشیم و بهمون فشار عجیبی میاد...
خدا همه چیز رو یهمون گفته... فقط باید به درون بریم و عقل دفن شدمون رو آزاد کنیم...

میخواید بهتر از کتاب بهتون معرفی کنم؟
فقط شاید یافتنش کمی سخت باشه... اما حتما هست...

شما دارید درباره آرامش حرف می زنید، آره?

گاهی تکانه هایی توی زندگی موجب میشه انسان از خودش فاصله بگیره... البته عواملی که موجب میشه انسان خودش رو گم کنه زیادن... حتی میتونه عوامل ژنتیکی هم باشه...

انسان وقتی خودش رو گم کرد دیگه مهم نیست چه فضائلی داره... ممکنه یه مفسر قرآن خودش رو گم کنه... یا یه استاد فلسفه خودش رو گم کنه...

بعد اینها نوشتید بهره ی آدم کم میشه 

بعد تو کامنت بعدی نوشتید خطاهامون میره بالا گیج میشیم این یعنی ناآرامی عدم آرامش 

بهره معنوی یعنی داشتن آرامش? اوممم جالبه یعنی هر موقعی انسان به احساس آرامش برسه در حال بهره معنوی بردنه? ولی این عجیب هم هست ها 

چون ممکنه که در حال اقدامات مذهبی هم نباشه 

 

 

در حالی که کامنت آخر چی داره میگه? حرف از خوندن قرآنه?

 

و در مورد خط آخر، منیع انواع داره، کناب یه مدلشه 

آره ممنون میشم 

 

 

 

 

 

(من الان شدید گیج شدم و سرم یجوری دلش میخواد گوشیو پرت کنم اونور چون برام روون نیست این چیزا :/ باورتون میشه سرم درد گرفت?.:\ البته شایدم چون الان مشغولیت ذهنی دیگه هم دارم هم باشه، نمیدونم)

اگه بگم میدونستم این حالات براتون پیش میاد باور میکنید؟
یعنی دوست دارید بدونید و تغییر کنید اما خیلی نیاز به کمک دارید... برای همین میگفتم در توان من نیست...
بازم هر سوالی دارید بنویسید من توی یه تایم بازتر یه پاسخی تفصیلی بهشون بدم... 

علامه حسن زاده آملی.

حالا چرا علامه؟!!
البته من هم هنوز ایشون رو از نزدیک ندیدم...

مرسی 

بابا شما واقعا خیلی بالایید 

البتع یبار یه جایی نوشتید ده سال مطالعه کردید 

دههههه سااال! اووووو اااوه 

یا اون کتابخونه هه که گفتید نشون پدرتون دادید

خوب معلومه که شما کجا و من کجا ، در زمینه درک این چیزایی که می نویسید میگم 

آره دوست دارم تغییر کنم چون علایم وجودی منو نوشته بودید 

 

 

 

فعلا همین سوال منو بگید لطفا حالا الان یا تفضیلی و تو زمان بهتر...

اینکه بهره معنوی همون آرامشه? و دوم منبع 

 

کتاب خوندن ربطی به بالا بودن نداره... ضمن اینکه من الان 5 الی 6 ساله که مطالعه ای نداشتم...
این به اون چند سال قبلش در..

آرامش یکی از اثرات بهره معنوی بردن هست اما الزاما هر آرامشی نشان از معنویت شخص نیست...
آقای پناهیان از طلبه ای میگفت که کلا مدل شخصیتی اش طوری بود که آرامش خاصی در چهره اش دیده میشد... انصافا آروم هم بود... میگفت این طلبه میگفت اکثر دوستانم همیشه به من میگن برامون دعا کن... تو خیلی آرومی... ولی اون طلبه میگفت ما مدل ژنتیکی مون اینطوریه... من خودم هیچ احساس معنویت و نورانیتی در خودم ندارم... اما دیگران به خاطر مدل اخلاقی ام و ظاهرم فکر میکنن من خیلی نورانی ام... 

گاهی آرامش افراد به خاطر ندونستن و بی تفاوت بودنشون هست...
این آرامش ها رو نمیشه از اثرات معنویت دونست... اما معنویت آرامش میاره... و برای رشد معنوی انسان باید اسباب آرامش خودش رو فراهم کنه...
یکی از اون اسباب، جهان بینی درست داشتن هست...

در مورد منبع:
سعی کنید دنبال یه دوست خوب و عاقل بگردید...
اثر همنشین خوب بسیار موجب افزایش درک و فهم انسان هم میشه... 
اگر توفیق پیدا کردید و یافتینش... خیلی مراقبت کنید... حریمش رو حفظ کنید... 
براتون با بقیه رفقاتون فرق کنه... هر وقتی دلتون خواست بهش زنگ نزنید... هر وقتی خودتون خواستید وارد حریمش نشید...
خلاصه خیلی مراقب باشید

علامه بما هو علامه :)

طب به تنهایی و به خودی خود راهگشا نیست. باید مجموعه ای بهش نگاه کرد.

من که میدونم علامه به ماهو علامه نیست...
میپرسم چرا که یه وقت وقتت رو هدر ندی... شاید راه مستقیم تری وجود داشته باشه... از این حیث پرسیدم...
توی اصفهان اگه زندگی میکنی و واقعا طالب این مسئله هستی برو یقه سردار مرتضی قربانی رو جمع کن
بگو میخوام برخی از کتبش رو با استاد بخونم...
توی ایام فاطمیه هم میتونی سردار رو خفت کنی...
فکر کنم حسینیه شون سمت صفه و جاده شیراز باشه... برو توی مراسمات فاطمیه اش شرکت کن و اونجا مسئله ات رو مطرح کن...

راه دیگه اش هم اینه که خودت بری کثبشون رو بخری و بخونی... که خب من خیلی توصیه نمی کنم...

سپاس فراوران.

ممنونِ خدا.

ان شا الله کارت راه بیفته و به مطلوب برسی...
منم خیلی دوست داشتم یه سال توی مراسم فاطمیه شون شرکت کنم اما نشد... 

خداییش فرزندت بزرگ شد وقت میکنه این همه پست رو بخونه؟:))

Designed By Erfan Powered by Bayan