سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

آفت ذهن گرایی

فرزندم:

انسانهای ذهن گرا ، در زندگیشان شکست را زیاد تجربه میکنند... و ذهنشان همان قبری است که در آن دچار فشار قبر هستند اما تا رها شدن از این فشار باید مقدماتی را فراهم کنند...

انسانهای ذهن گرا کسانی هستند که دنیای ذهنی ای برای خودشان می سازند اما این دنیا با عالم واقعیت خیلی فاصله دارد... به مرور در هر سنی با تناقضات این دو دنیا (دنیای ذهن و دنیای عین) مواجه میشوند و هر بار به گونه ای شکست را تجربه می کنند...

من هم در برهه ای دچار این ذهن گرایی بودم و یقینا هنوز هم کامل از آن رها نشدم... سالهاست متوجه این قضیه شدم و در تمام این سالها تلاشم بر رهایی از این ذهن گرایی بود... قدرت اندیشه انسان اگر به سمت ایده آل سازی غیر حقیقی و غیر حِکمی برود یقینا انسان را دچار خسران یکند...

بزرگترین ضربه ای که میزند این است که عمر انسان را هدر میدهد... مثلا تصمیمی که می توانست در  18 سالگی بگیرد ممکن است در 30 سالگی بگیرد... لذتی که میتوانست در 20 سالگی ببرد در 35 سالگی میبرد...

من با مطالعات فلسفی ام متوجه ذهن گرایی ام شدم... دقیقا فلسفه غرب برای من نماد فیلسوفانی ذهن گراست و فلسفه و حکمت اسلامی برایم نماد عینیت گرایی است...

ذهن گرایی ابتلائی است که اکثریت غریب به اتفاق انسانها دچارش میشوند... و واقعا احتیاط کردم و نگفتم تمام انسانهای غیر معصوم از جهنم ذهن گرایی باید عبور کنند... یعنی عقیده خودم این است که انسان غیر معصومی نیست مگر اینکه از این کُتَل عبور میکند... البته اگر همت داشته باشد عبور میکند... اکثر انسانها دچارش میمانند...

برای مثال چند نمونه از انسانهای ذهن گرا نام میبرم تا بدانی اغلب مردم ذهن گرا هستند...

انسانهایی که از ترس تامین نکردن معیشت خانواده ازدواج نمی کنند دهن گرا هستند

انسانهایی که از ترس تامین نکردن معیشت فرزند ، کم فرزند آوری می کنند ذهن گرا هستند...

انسانهایی که از ترس از دست دادن و روی زمین ماندن اهدافشان ازدواجشان را به تاخیر می اندازند ذهن گرا هستند...

انسانهایی که دنبال همسری ایده آل بدون در نظر گرفتن تشخص خود، هستند ذهن گرا هستند... اساسا انسانهایی که مقوله ازدواج خیییلی برایشان برجسته است ذهن گرا هستند...

و حتی انسانهایی که دونِ شان خودشان ازدواج میکنند دچار ذهن گرایی شدند...

انسانهایی که حسادت میکنند ذهن گرا هستند...

انسانهایی که بخل میورزند ذهن گرا هستند...

انسانهایی که وسواس (در انواع مختلفش) دارند ذهن گرا هستند...

 

 

میبینی؟!!!

گویا انسانی باقی نمی ماند مگر اینکه ذهن گرا است...

 

فرزندم انسانهای ذهن گرا مدیر اسلامی خوبی نمی شوند... شاید مدیر منظمی بشوند... و نظم را در زیر مجموعه شان حاکم کنند اما مدیر اسلامی خوبی نمی شوند... مدیر اسلامی فقط به دنبال اداره آن مسئولیتی که به دوشش میگذارند نیست... علاوه بر آن باید انسانهای تحت نظر خودش را هم اداره کند...

اداره انسانها به مراتب سخت تر و پیچیده تر از اداره یک کار است... مخصوصا که نگاه اسلام به انسان ، نگاه بسیار والایی ست...

برای اینکه از ذهن گرایی رها شوی تلاش بکن تا لحظه هایت را دریابی...

واجبِ هر لحظه ات رو تشخیص بده و با تمام قلبت انجامش بده... اگر واجبِ لحظه ات بازی کردن با کودکت است جوری با کودکت بازی کن که انگار کار دیگری در دنیا وجود ندارد...

اگر واجب لحظه ات غذا خوردن است... جوری مشغولش شو که انگار مسئله دیگری در جهان وجود ندارد...

خلاصه اینکه به واجباتی که در عالم واقع با آن مواجه میشوی ارتباط برقرار کن...

وقتی حقیقتا با عالم واقع ارتباط عقلانی برقرار کنیم ، حق متعال را با اسم الظاهرش ملاقات خواهیم کرد...



در اولین فرصت نظرات قبلی پاسخ داده خواهند شد

سلام اولهاشو خوندم میخواستم بپرسم یعنی چی، رسیدم به مثالها که دیدم شد همون پست عشق 

 

سلام علیکم
فکر کنم خوندن مطالب من رو در اون دنیا به عنوان کفاره گناهانتون حساب کنن 

سلام

دقیقا؛ تنگ نظری و بلند نظری نفس عملا همون واقعیت زندگی مون رو میسازه

با کلمات تو، واقعیت عینی زندگی تک تک ادما اینه که میخواد نفسش رو در همه حیطه ها (دارایی، دانایی، زیبایی، توانایی و مشیت ) وسیع تر کنه، اما توجه و نظر نفس رو به چیز های دم دستی و کوچیک و پست میدوزه و نتیجه اش میشه یه واقعیت ذهنیِ تنگ نظر. نظر نفس هم که تنگ بشه زندگی میشه عذاب. دائم در فشار قبر.

خیلی جالب بود برام

انگار که همون حرف دل منو با کلمه های خودت گفتی.  کلیک (شماره2)

سلام مهربون
نظر تو رو بعدا جواب میدم... نکته ای به ذهنم میرسه که فکر میکنم بیانش بد نباشه

بعدا نوشت:
ببین حیطه نظر، حیطه مفاهیم هست...
فاصله بین مفاهیمِ حقایق و خودِ اون حقایق چقدره؟
روی این فکر کردی؟

نبود ذهن گرایی هم میشه زودباوری

زود باوری خوبه
به شرطی که به معنای ساده لوحی و بی کیاستی نباشه...

چقدر درسته....

اتفاقا من به آدم‌های وسواسی و حتی خودم (وقتی در شرف گرفتن وسواس هستم ) همیشه میگم، تو اول باید تو ذهنت همه چیز رو تطهیر کنی.... تو ذهنت بگو این پاکه. اون پاکه... همه جا پاکه. بعد مشکل وسواست حل میشه.

کاش در مورد اینکه فلسفه اسلامی نماد عینیت گرایی است بیشتر صحبت کنید.

ببینید از دل فلسفه اسلامی هم عینیت گرایی بیرون میاد و هم ذهنیت گرایی...
به اون کسی که فلسفه میخونه و اساتیدش برمیگرده...
میرداماد به ملاصدرا میگه راه فلسفه دو انتها داره... یکی الحاد و دیگری اله...
یا به قول استاد دینانی فلسفه اگر خراب کنه انسان رو بدجوری خراب میکنه و اگر بسازه چیز خیلی خوبی میسازه...

چون حقایق فلسفه اسلامی حقایقی هست که از کل به جزء اومده...
اما عقاید فلسفه غرب عقایدی هست که خواسته از جز به کل برسه...

مثلا حرکت جوهری در فلسفه غرب قابل درک نیست... اما در فلسفه اسلامی یک حقیقیتی هست که از کل به جز اومده و درک شده...
راحتتون کنم:
در فلسفه اسلامی مسئله ولایت وجود داشته و راه برای عین گرایی بازه... اما در فلسفه غرب ولایت جایگاهی نداشت...

راستی در تست شما مشارکت نمی کنم چون با رقابتی که ایجاد کرده موافق نیستم... در درست ترین حالتش نتیجه اش میشه هوش و درایت مردها...
و این رقابتی ایجاد میکنه... نفس این رقابت درست و پسندیده نیست...

سلام

انسانی باقی نمیماند مگر این که ذهن گراست... مگر در یک استثنا.

سلام
کدوم استثناء؟
هر کی وارد خود سازی بشه میتونه از این ذهن گرایی خلاص بشه دیگه؟!

سلام 

ببخشید میشه گفت ذهن گرایی با ایده‌آل‌گرایی با کمال‌طلبی ارتباط مستقیم داره؟

سلام
کمال طلبی و ایده آل گرایی در ذات انسان هست...
اما انسان ذهن گرا از این کمال زلبی یه بدل میسازه... و درگیر بدلش میشه...
کار شیطان هم همینه... از خوبی ها بدل میسازه و انسان رو درگیر بدلش میکنه...
مثلا انسان ذاتا سرعت رو دوست داره... شیطان بدلش رو میسازه : عجله
انسان ذاتا دقت رو دوست داره اما شیطان بدلش رو به خورد انسان میده : وسواس

سلام

خیلی به من نزدیک بود مطلب

من آدم واقعاً ذهن گرایی هستم و در چندسال اخیر به شدت ضربه خوردم از همین وضع

ولی فکر میکنم اخیرا تونستم یکم بهتر شم

تا حدود یک ماه پیش، شب و روزی بر من نمی‌گذشت مگر اینکه من هی به اشتباهات گذشته م فکر میکردم و رنج می بردم

شاید باورتون نشه ولی شب اول پیاده روی نجف-کربلا ناگهان چنان فکر گذشته‌ها بهم هجوم آورد و آزارم داد که شروع به گریه کردم و از ته دل به خودم و خدا و همه مقدسات التماس میکردم که اینجا نه! الان نه! ولی نمی تونستم جلوشو بگیرم

ولی خدا رو شکر چند هفته است که تونستم کم کنمش...دیگه اون بیقراری رو نسبت به گذشته ندارم و هی فکر نمیکنم بهش

حسادت و برجسته بودن فکر ازدواج و... توم بوده و هنوزم هست ولی کم شده

 

سلام
الحمدلله که بهتر شدید...
و بهتر هم میشید...
اگر کسی رو در اطرافتون داشته باشید که این ذهن گرایی رو نداشته باشه و شما رفتارهاش رو ببینید خیلی توی بهتر شدن شما تاثیر داره

خوبه؟

زود باوری رو به این معنا گرفتم که باورش زود شکل میگیره... از مسیر شک و تردید عبور نمیکنه...
از این جهت گفتم خوبه...
به معنای پذیرش صد در صدی حرف دیگران نیست...
سلام علیکم خیلی این مطلب شمارو قبول دارم. به نظرم منشاء این موضوع خود محوریه کسی که خدامحور بشه از این زندان خودساخته رها میشه
سلام علیکم
خیلی به نکته مبنایی ای اشاره کردید...
و خیلی همت میخواد این خدا محوری...

! خخخخخخخخخ خدایا یعنی اینقدر کامنتم پرت بود?! چقدر شوتی پاییز! :/ 

 

قبوله من راضیم :) عذاب بدی نیست 

آهان... پس من متوجه منظورتون نشده بودم...
ایرادی نداره... مجازی همینه.. پر از سوء برداشته...
این تجربه زندگی من بوده و من هم مثل اکثریت موجود اسیرش بودم و هستم.
واقعا فهمیدم فقط زمان هایی خلاص شدم و راحت که توکل کردم و خدا اومده وسط.
و زندگی در لحظه هم که گفتید خیلی راهکار خوب و کمک کننده ای هست و تجربه اش هم کردم.

حاج آقا پناهیان یه بیانی دارن و میگن شروع سقوط انسان از واقع گراییه. (نقل به مضمون) مثلا واقعیت اینه که مشکل اقتصادی وجود داره و ما در ذهنمون اسیر این واقعیت میشیم. اما حقیقت اینه که رزاق خداست و ما وقتی به خدا توجه کردیم از "بند و اسارت" واقعیت رها میشیم و به حقیقت می رسیم.

وقتی رزق متقی من حیث لا بحتسب هست احتمالا به این معناست که هم متقی از پیش ‌فرض های ذهنیش خلاص شده و هم خدا می خواد اون رو از پیش فرض های ذهنیش خلاص کنه.

نکته جالبی هم که تازه فهمیدم این هست که ممکنه خیلی از امور بندگان عادی با روش های مرسوم و رایج حل بشه. اما برای خیلی از متقین و مؤمنین این طور نیست، چون خدا می خواد این افراد دائم به خودش رجوع کنن از حجاب عادت، واقعیت و ذهنشون عبور کنن.

این بخش آخر نیاز به توضیح بیشتری داره اما اجمالا همین توضیحات کفایت میکنه.
بله... موافقم
با بخش آخر هم موافقم..
البته منظور آقای پناهیان از "واقعیت" ، ، "برداشتِ اشخاص از واقعیت" بوده نه خود واقعیت...
خود واقعیت از حقیقت جدایی نداره...
والا در سخنرانی های دیگه شون خیلی تاکید دارن که باید واقع گرا بود...
و واقع گرای حقیقی ، مومنین هستن...
مثل همون دوگانه ی "ارزشی و واقع گرا" که مطرح میکنن و میگن به اسم "ارزشی بودن" دارن به مومنین برچسب "غیر واقع گرا" میزنن...

کسی که تحت ولایت خدا قرار بگیره از مرزهای ذهنش فراتر میره.

اون فرد هیچ وقت شکست نخواهد خورد. چه ببره و چه ببازه.

اون فرد صاحب احدی الحسنیینه.

 

 

بله... همینطوره...
و چقدر خوبه که به لحاظ روان شناسی هم این افراد بررسی بشن...
به نظر من اگر شجاعت اینی هست که این افراد دارن... بقیه شجاعت ها رنگ می بازه...
اگر ثبات شخصیت اینی هست که اینها دارن ثبات شخصیتی که دیگران دارن کوچک به نظر برسه...
اگر اعتماد به نفس اونی هست که اینها دارن... باید برای بقیه اسم اعتماد به نفس رو تغییر داد...

خیلی انسانهای عجیبی هستن و به لحاظ روانشناسی اگر بررسی بشن به نظرم برای جامعه این عصر خیلی جالب باشه...
همش که نباید با ادبیات دینی اینها رو توصیف کرد...

میان ماه من تا ماه گردون

تفاوت از زمین تا زیرزمینه :)

من قبلا در این مورد مطلبی نوشتم به گمونم...
مفهوم و نظر شبیه همون سرابی هست که حضرت هاجر بالای دو کوه صفا و مروه مشاهده میکرد... و جهد هم میکرد تا بهشون برسه... اما وقتی میرسید پوچ بود...
جالبه که بالای "دو" کوه هم بوده...
بین این دو در تقلا بوده...
توی منطق میگیم : تعرف الاشیاء باضدادها"
یعنی وادی شناخت مفهومی وادی ثنویت و دوئیت هست...
اینها هنوز وادی توحید نیست...
بعد فرمودن این سعی بین صفا و مروه رو هر حاجی باید انجام بده... از شعائر هست... چرا؟
جالبه که بعد آب نه در صفا یافت شد... و نه در مروه...
آب در زیر پای  معصوم بالقوه جوشید... یعنی حضرت اسماعیل...

عزیزم وادی مفهوم برای چی هست؟
چرا خدا این قابلیت رو به ما داد وقتی در نهایت سرابی بیش نیست؟
وادی مفهوم برای تلاش و سعی هست...
فرمودن لیس الانسان الا ما سعا...
مقدار سعی هر انسانی معرف مقدار صدق اون انسانه...

به قول شما تفاوت از زمین تا زیر زمین است...
فاصله بین مفهوم و حقیقتِ اون مفهوم خیلی زیاده اما این خیلی زیاد گاهی در یک آن محقق میشه...

بذارید بررسی نشن...

بذارید همین طوری بکر و دست نخورده بمونن...

بذارید فقط خدا اونها رو بشناسه و اونها خدا رو...

هرکس اهل این افراد باشه اونها رو میشناسه و هرکس اهل نباشه، هر چه قدر هم بررسی کنه کوره و نمیبینه...

اونی که اهل باشه نهایتش میشه نهایت همام...

 

دلم میخواد خدا من رو اهل قرار بده!

التماس دعا

چیزی برای گفتن ندارم...
ان شا الله حاجت روا باشید

بله توضیحات شمارو قبول دارم.

فهم کلی من از اون حرف اینه که در واقعیات نباید متوقف شد و اون‌هارو مانع دید و از اون‌ها عبور نکرد.

 

بله
برداشت من این بود که نباید در ظاهر واقعیات توقف کرد...
همیشه مشکل بشر قشری نگری و پوسته اندیشی بوده...

از امام پرسیدن از کی مبارزه رو شروع کردی

گفت در هر لحظه به تکلیفم عمل کردم

 

برای همین ابتداش توی کلام امام معلوم نشد

و برای ما(من) هم ابتدای شروع این لحظه مشخص نیست.

از بس ازش دوریم


عظمت شهدای کربلا به این است که برای احساس تکلیف...،


باقی جلمه رهبر به نظرم لازم نبود تا همین جا کفایت می کرد

قشنگ بود...
آفرین...

فکر کنم اگر عکس پروفایلت رو عوض کنی باید یه مدت طولانی ای زمان بذارم تا دوباره باهات رفیق بشم...
تازه اگر موفق بشم...

سلام

کتابی بود که یه زمانی می خوندم و به شدت جذبش شده بودم . به نام نیروی حال . گویا از همین عرفان های نوظهور هست . لبّ کلام این کتاب همین یک جمله ی تو بود : " برای اینکه از ذهن گرایی رها شوی تلاش بکن تا لحظه هایت را دریابی... "

من کاری به افکارِ باطلی که در این کتاب بود ندارم اما این نکته ی این کتاب رو به شدت باور دارم . چون وقتی زیندگیش می کنی می فهمی که حقیقت داره . دوست داشتم بفهمم توی دینِ ما هم همچین چیزی هست ؟ به همچین نکته ای اشاره کرده ؟! 

با خوندن این مطلبت امیدوار شدم که شاید در دین روایتی ، آیه ای ، جایی به این موضوع پرداخته باشه . من خودم یکی دو جا یه چیزایی پیدا کردم اما خیلی صریح نیست . شما چیزی نیافتی ؟

سلام عزیزم
متاسفانه تحقیقات روایی در این زمینه نداشتم...
ولی الان اون فرمایش حضرت امیر یادم اومد که فرمودن:
جوری زندگی کن که انگار لحظه ای بعد عمرت تموم میشه و در عین حال جوری برنامه ریزی کن که انگار سالیان درازی قرار هست زندگی کنی (کاملا نقل به مضمون)

من بیشتر به لحاظ عقلی بهش مطلبی که نوشتم فکر کردم... اطلاع روایی در این باره ندارم

سلام و نور

این مثال سعی صف و ... حضرت هاجر و... که فرمودید اگر جهت مقربش نگاه بشه اصلا عالی بود. اصلا بی نظیر بود. اصلا ... چقدر خوب بود چقدر خوب بود. قدر خوب بود. الحمد لله. ممنون. 

سلام علیکم
اگر جهت مقربی که فرمودید... نکاتی داره که میتونه مفیذ باشه بفرمایید ما هم استفاده کنیم...
الحمدلله که مفید بوده

منظورت اینه از بس دید و بازدیمون کمه داریم فراموش میشیم؟

از الان گفته باشم

انا نسیناکم کما نسیتم...

(سرباز روز نهم خیلی سخت اسم یا عکسشو عوض می کنه، اعتقاد داره هوین مجازی هم باید مثل هویت حقیقی دارای ثبات باشه و مخاطب بدونه چه کسی مقابلشه ولو به صورت حقیقی نشناسش)

نه منظورم این بود که با عکس پروفایلت ارتباط خوبی برقرار میکنم...
البته برای ما جا افتاد که دیدن خوبان جیره بندی شده هست...
هر از گاهی توفیق میشه :))))
Designed By Erfan Powered by Bayan