سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

جهنم

فرزندم:

من شک ندارم...

شک ندارم که جهنم همان انتقام تلخی است که هر انسانی بابتِ بی یاد عشق بودنش در دنیا، از خود خواهد گرفت...

از این روست که حتی جهنمی ها هم از سوختنشان و عذابشان راضی هستند...

سلام

بی یاد عشق بودن یعنی چی ؟

اونایی که عشق توی روابطشون با خدا کم رنگه چی ... ؟

سلام عزیزم...
این متن شاید زیادی دلی باشه...
اما یه خلوت چند ساعته برای خودت فراهم کن... کسی کنارت نباشه...
گوشی و لپ تاپ هم نباشه...
کتاب هم نباشه...
فقط و فقط خودت باشی...
چقدر میتونی خودت رو تحمل کنی؟
بعد از ده دقیقه یا یه ربع حوصله ات سر نمیره؟

من از این حوصله سر رفتن تعبیر به جهنمِ درون میکنم...

میگفت برای سخنرانی دعوتمون رو پذیرفت...

وقتی وارد شهرمون شد زنگ زد رفتیم دنبالش...

گفت تا رسیدن به محل سخنرانی اجازه بدید من روی صندلی عقب کمی بخوابم...

کیفش رو گذاشت زیر سرش و خوابید...

بعد از سخنرانی بردیمش یه رستوران ساده شام بهش بدیم... خیلی چیزها گفتن...

سخنران میگفت گاهی دو سه روز خونه نمیرم... و توی دفتر کارم میخوابم...

میگفت بهش گفتیم اینطور بدون محافظ میای نمی ترسی اینجا سرت رو ببریم؟

گفت: خیلی هم خوب میشه... اونوقت شما میشید تروریست و من میشم شهید... و میخندید...

به همسرش فکر کردم که چقدر نصیب کمی از شوهرش داره...

به خودش فکر کردم که توی یکی از برنامه های تلوزیون میگفت هنوز رهبری را از نزدیک ندیدم...

 

و به خودم فکر میکردم که سهم من از وقت گذاشتن برای اهداف متعالی و انقلاب چقدر بوده...

و این مطلب نوشته شده... 

سه شنبه ۱۲ آذر ۹۸ , ۱۶:۵۲ سربازِ روزِ نهم

سلام

من وقتی در قرآن با کلمه صفح مواجه می شم

مطالبی از این جهت به ذهنم میاد

سلام
همون بخشش کریمانه...
اوهوم... موافقم...
حق داری

سلام علیکم

نمی‌توان گفت راضی هستند. رضایت جنبه‌ی مثبت دارد ولی جهنم برای کافران محض چه خیری می‌تواند داشته باشد؟

افراد در جهنم پشیمان می‌شوند. ولی راهی ندارند که خارج بشوند.

از بهشتی‌ها می‌خواهند که به آن‌ها آب بدهند ولی بهشتی‌ها می‌گویند خداوند آن را بر کافرین حرام کرده است.

از هم‌دیگر اظهار تنفر و انزجار می‌کنند و عذاب را روی دوش هم می‌اندازند تا از زیر این آتش شانه‌خالی کنند ولی نمی‌توانند.

از ملک می‌خواهند که خدا کارشان را تمام کند ولی او این دستور را ندارد.


بعضی‌شان هم حاضرند عذاب سخت بکشند ولی ایمان نیاورند. این معنی عدم رضایت است. و این سخط الهی است.


واقعا پناه بر خدا می‌بریم.

سلام
فرمایش شما هم درسته اما بذارید منظورم رو بیشتر توضیح بدم...
جهنم جز برای خالدین در نار ، برای مابقی جهنمی ها ابدی نیست...
جز خالدین در نا، مابقی با آتش و سوختن و عذاب تطهییر میشن...
در واقع نار، هم تطهییر کننده اونهاست...
مثل تیغ جراحی هست...
وقتی پزشک میگه این عمل درد داره... اما خودت باید رضایت بدی...
و بیمار چون براش روشنه که راهی جز این درد برای رسیدن به سلامتی نداره... رضایت میده تا وارد وادی درد بشه...
حالا این یک مثال بود... اونجا از جهنمی اجازه نمیگیرن...
اما واقع اینه که جهنمی براش روشن میشه چه جفایی کرده... میبینه چه عمری هدر داده... چه گنجی رو تباه کرده... و چه ملکات ناموزونی رو با خود به عالم آخرت آورده...
جهنمی در آتش خودش میسوزه... آیه قرآن هم داریم که مواد سوختنی جهنم خود جهنمی ها هستن...
اون آتش، خودشه... در آتش وجودی خودش میسوزه...
رضایت از این جهت هست که میبینه این سوختن عین انصاف و عدله...
راه همینه...
اعتراضی نیست...
اعتراض به چی؟

راضی هم نباشن، ولی درخواستشون برای تموم شدن عذاب واقعی نیست. این خیلی عجیبه. مرتبط:

انکار

راضی بودنه اینجا، به معنای خوشایند بودن نیست...
به معنای اینه که خود جهنمی هم می یابه این سوختن عین انصافه...

این واقعی نبودن طلب تعالی عموم مردم، تمام درد انسانهای الهی هست...
و تمام دین اومده تا کاری نکنیم که طلبها منحرف بشن...
طلب از بین نمیره... جهتش عوض میشه...

جدای از این متن الان به شما غبطه خوردم...


من الان اومدم جواب نظرم رو بخونم حس کردم یه طوری نظر گذاشتم که انگار خواستم وبلاگ خودم رو تبلیغ کنم... اومدم توضیح بدم که اصلا این طوری نیست و هدفم تو بخش نظرات (چه وب خودم چه وب‌های دیگه) اینه که خواننده‌ای که اون بخش رو می‌خونه مطالب کامل‌تری ببینه و بخونه...

 

غبطه؟ از چه نظر؟

نه .. من از این خطورات سراغم نمیاد...
تازه من اکثر مخاطبام اگر بیان خودشون از خودشون تعریف کنن که ما فلانیم و چنانیم... و خیلی خوبیم... من باور میکنم...
جدی میگم...
شما که فقط ارجاع دادید به یم مطلب مرتبط...
خیلی هم عالی بود...
اگر زیاد بهش نپرداختم چون دارم بهش فکر میکنم... خیلی عالی بود...


اره... غبطه...
آخه چجور میشه شما یه مطلبتون در سه سال پیش یادتون باشه؟
بعد من یادم نمیاد دو تا مطلب قبلی ام در مورد چی نوشتم...

ولی توصیه میکنم یه مقدار اخلاق منو بگیرید... من بسیاری از اتفاقات در حافظه کوتاه مدتم قرار میگیره و حافظه کوتاه مدتم بسیار فرار هست...

خیلی خوبه...
فقط باید تجربه کنید...


حق با شماست. باید تمرین کنم این رو :)

آدمای مثل شما که به جزئیاتی دقت میکنن که دیگران نسبت بهش بی تفاوتن رو کم ندیدم... اذیت هایی میشن که دیگران نمیشن...
یادمه وارد دانشکده هنر که شدیم ترم اول یکی از اساتیدمون همین تذکر رو بهمون دادن...
گفتن به مرور یه جزئیاتی رو میبینید که دیگران نمیبینن... و اذیت میشید...
سعی کنید آستانه تحملتون رو ببرید بالا...


سلام اینی که بهش میگی جهنم رو خیلی دوست دارم. سخت میشه شرایطی فراهم کرد تا به این خلصه وارد بشی. زن و زندگی و کار و شلوغی و تلویزیون و ...

ولی دوستش دارم. 

سلام من یک جهنمی هستم.

سلام رفیق
چرا؟
مگه میشه جهنم رو دوست داشت؟

جهنم رو دوست ندارم. عرض کردم اینی که شما اسمش رو گذاشتی جهنم، دوست دارم. اونی که فرمودی: 

 

«

اما یه خلوت چند ساعته برای خودت فراهم کن... کسی کنارت نباشه...

گوشی و لپ تاپ هم نباشه...

کتاب هم نباشه...

فقط و فقط خودت باشی...

چقدر میتونی خودت رو تحمل کنی؟

بعد از ده دقیقه یا یه ربع حوصله ات سر نمیره؟

 

من از این حوصله سر رفتن تعبیر به جهنمِ درون میکنم...»

خب امتحان هم کردی ببینی چند دقیقه میتونی خودت رو تحمل کنی؟

آره به تعداد انگشتان دست... کمی کمتر و کمی بیشتر. 

من یه بیماری ای دارم و اون اینه که با خودم تو دل خودم خیلی حرف میزنم. خودمو نکوهش میکنم از خودم تمجید میکنم و اساساً در چنین مواقعی به خودم فکر میکنم. مثلا اینطور نیست که بگم خوب فردا برای مغازه....

نه

خودم. به همه چیم. الان که دارم مینویسم حس میکنم شبیه شعار شده ولی واقعا دوست دارم. خودم بهش میگم خلصه.... تعبیر من اینه ولی جهنم هم ..، چی بگم؟ جهنم دوست داشتنی ایه

بعد از اینکه به هر دلیلی یا صدای زنگ در. افتادن یه چیزی. سر و صدای بیرون، مجبور میشم از اون جهنم بزنم بیرون، حسی که دارم دقیقا یه سرخوشیه. یه چیزی شبیه بیرون اومدن از عزاداریِ امام حسین. 

حسِ خوبی بهم میده اون جهنم. سبک میشم. با خودم کلنجار میرم. بعد یا به نتیجه میرسم و یا به بعد موکول میکنم. در هر حال آزاد میشم

خوبه...
میدونستی یکی از دستورالعملهای بزرگانی مثل علامه طباطبایی اینه که توی فضای خلوتی اینچنینی به تفکر بپردازید؟...
بعد هر کس که میره این دستور رو عملی کنه... میگه هر ذهنمون میره سمت مسائل دیگه... نمی تونیم روی یک موضوع ثابت خیلی تمرکز کنیم...

این ناتوانی در عدم تمرکز شاید حتی برای خیلی از ماها شبیه زمین خوردن کودکی هست که میخواد راه بیفته...
پاهامون تحمل وزنمون رو نداره...
برای همین ذهن هی فرار میکنه...

سلام

صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک ...

و ان ادخلتنی النار اعلمت اهلها انی احبک ...

عاشق نشدیم. که نشدیم. که نشدیم ....

آخخخخخخخخخخخخخ

فکیف؟
باید به پدرمون بگیم میخواید ببینید چطور میشه در فراق محبوب صبر کرد؟
به ما نگاه کنید...
نه تنها صبر میکنیم بلکه اصلا عین خیالمون هم نیست
:(

سلام عزیزم

بله البته درسته کاملاً

ذهن از این شاخه به اون شاخه میپره. نمیفهمم از کجا و کِی، ذهن و فکرم از اتفاقاتِ درونم شوت شده به قطعیِ سیمِ تلفنِ خونه ی باجناق که یه هفته ست باید برم درستش کنم و نرفتم. باز خودمو جمع و جور میکنم و بر میگردم تو خودم و هنوز گرمِ خودم نشدم که لیز میخورم تو افتضاحی که تو عکسِ فلانی به بار آوردم. 

بله. این چنین ذهن پرواز میکنه و اون جهنمِ به تعبیر شما رو به پوچی تبدیل میکنه. و در واقع میبینی وقتت در خلوتت به بطالت گذشته. ولی تهش حسْ خوبه، هست.

چقدر خوب توصیف کردی :)))
خدا ان شا الله این توانمندی ات رو در مسیر خودش بکار بگیره :)
خیلی خوبی


بهشت با وجودشون تناسب نداره

تحملش نمی کنن

من با دو آیه زیر مطمؤن شدم

و قالوا ما لنا لا نری رجالا کنا نعدم من الاشرار...

و قال الذین کفروا ربنا ارناالذین اضلانا من الجننننن و الانس نجعلهما تحت اقدامنا...

اوهوم...
موافقم
:)

بله

منم یه کلیپ ازش دیدم که میگفت من بعضی وقت ها شب ها خوابم نمیبره و به این فکر میکنم که چطور میتونم بهتر و بیشتر اثر گذار باشم

من اون موقع با خودم گفتم این آدم چه پشتکاری داره؟!!!!

چه انگیزه ای داره؟؟!!!!!!

 در برابر این حجم ناجوانمردانه  تمسخر و دروغ و ... جا نزنی و نترسی و ادامه بدی

آقا رضای گل...
معتقدم مثل ایشون کم نیستن توی کشور ما...
کاش ما از این قافله  عقب نمونیم...
Designed By Erfan Powered by Bayan