پسر بزرگ من وقتی غرق بازی میشه همه نیازهاش رو به حاشیه میبره...
حتی دستشویی رفتن رو...
میبینیم به خودش میپیچه اما نمیره اجابت مزاج کنه...
بهش میگم بابا مریض میشی ، کلیه هات درد میگیره بعد باید بری دکتر داروهای تلخ بخوری....
میگه: نه بذار این بازی ام تموم بشه!!!(و هیچ وقت هم تموم نمیشه)
اکثر مواقع ازش سلب اختیار میکنم و تهدیدش میکنم که بازی رو ول کنه بره دستشویی...
تهدیدم هم اینطوریه:
تا سه میشمارم... اگر رفتی که رفتی ... نرفتی من از جام پا میشم بعد دیگه خدا به دادت برسه...
یک.... دو...
پا میشه غرزنان میره سمت دستشویی...
وقتی به کارش فکر میکنم میبینم ماها هم همین هستیم... به خودآزاری عادت کردیم...
مثلا خواب صبح موجب میشه فیض نماز صبح اول وقت یا لذت سحر رو از دست میدیم...
این خیلی خود آزاری بزرگیه...
یا خودمون رو غرق میکنیم در اهداف و دغدغه هامون... فرصت خلوت کردن با خدا و حرف زدن با خدا رو از دست میدیم...
اینم خیلی خود آزاری بزرگیه...
ماها خیلی اوقات خود آزاری میکنیم... دقیقا مثل امیرعلی من...
یک دغدغه خیالی ما رو از حقایق فطریمون دور میکنه... و هر روز روحمون ضعیف تر میشه...
و به واسطه ضعف روحمون هر روز بیشتر آزار میبینیم...
چون آزار میبینیم ، آزار هم میدیم...
گاهی بزرگترامون میبینن خیلی داریم به خودمون لطمه میزنیم... با تهدید و اجبار ما رو به سمت صلاح میبرن...
اما این تهدیدات و ابتلائات همه مقطعیه...
وقتی روی روال می افتیم که خودمون با پای خودمون به سمت لذت های پایدار بریم...
اما نمیریم...
همه دغدغه ی حضرت ولی عصر برای خلایق اینه که چرا به سمت لذت های پایدار نمیرید...
چرا بلد نیستید عشقبازی کنید؟!!!
و میبینن ما هر روز بیشتر به سمت مسائلی میریم که خودآزاری بیشتری رو به خودمون تحمیل میکنیم...
میدونید چرا؟
چون لذت های پایدار مستقیما وارد لذت نمیشن... از یه تلخی های اندکی باید عبور کرد...
اون تلخی هاش هم به واقعیت بیرون برنمیگرده... به حصارهای خودساخته ذهن ما برمیگرده...
من به عنوان پدر نمی تونم اجازه بدم بچه ام کلیه هاش آسیب ببینه تا بفهمه باید به وقتش از بازی دست بکشه بره به نیازهای دیگه اش برسه...
لذا عرصه رو بر بچه ام تنگ میکنم...
اگر امروز عرصه بر ماها تنگ شده یکی از اصلی ترین دلایلش اینه که افتادیم به جان خودمون...
و فکر میکنیم که طبیعیه...
بیاییم لذت بردن رو یاد بگیریم...
خیلی چیزها عوض میشه...
خیلی چیزها...
راستی تا حالا لذتِ دلواپس بودن برای مردم کوچه و بازار، مسلمون و مسیحی و ... زن و مرد و پیر و جوون رو چشیدید؟
لذتِ التماس کردن به خدا برای سخت نگرفتن به این مردم رو چشیدیم؟...
خیلی لذتها هست که اصلا ماها حتی یکبار هم تجربه اش نکردیم...
بریم به سمت لذت های پایدار...
- شنبه ۲۴ اسفند ۹۸