سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

فکر و ذکر 1

مطالعه کتابی که چند سالی هست در ابتدای راهش منقطع شد رو شروع کردم... از ابتدا...

از اونجایی که این کتاب فلسفی عرفانی هست و نیاز به اندیشیدن و بحث داره... من برای رفع نیاز به بحث این محیط رو انتخاب کردم...

منتها نکاتی داره...

1_ این سلسله مباحث رو که مطالعه میکنم نکاتی رو اینجا مینویسم که هم منعی نداشته باشه و هم از تحلیل های خودم از متن هست... لذا به پای نویسنده کتاب نذارید...

2_ شیوه اندیشیدن و تحلیل های من فلسفی و کمی خشک هست... لذا این سلسله مباحث که با عنوان "فکر و ذکر" نوشته میشه بیشتر متناسب آقایون هست... نمیگم خانمها نخونن اما به نظرم خودشون رو خسته نکنن... من در این سلسله مباحث هیچ تلاشی نمی کنم تا بیانم رو به گونه ای کنم که دایره مخاطبانم گسترده بشه... و مثلا خانمها هم بتونن ارتباط برقرار کنن... لازم هست کمی بیشتر، خودم باشم...

3_ خود این نوشتن برای من در حکم بحث هست... لذا اگر دوستانی که اینجا دارم مشارکتی داشتن که منت گذاشتند و اگر هم تمایل و فرصت نداشتن هم باز عزیز ما هستن... انصافا انتظاری نیست...

4_ مطالب بنا به مصلحت هایی رمزدار نوشته میشه و رمز به هرکسی که بخواهد داده میشود

5_ هیچ ترتیبی در نوشتن این مطالب در پیش ندارم... و کاملا به وقت و حال و نیاز و شرایطم بستگی داره...

6_ این مطلب رو هم برای اینکه بگم حال و هوای بحث چگونه هست بدون رمز مینویسم تا مخاطبان متوجه منظورم از خشک بودن مطلب بشن...



موضوع محوری این کتاب "معرفت نفس" هست و با کلمه "هو" شروع شده...در جلسه اول شارح به ارتباط کلمه "هو" با نفس ناطقه انسانی پرداخت... و به اجمال نکاتی را بیان فرمودن...

مثلا فرمودن که تمام اسمای الهی به یک اسم برمیگردن و در یک اسم مجتمع هستن و اون اسم "الله" هست... و اسم الله نیز به اسم شریف "هو" برمیگردد... و میفرماین در مقام عبودیت تنها پیامبر به مقام عبده (عبد هو) و رسوله (رسول هو) رسیده... و همه انسانها و حتی تمام انبیای الهی گذشته به سمت رب مطلق پیامبر در حرکتند...

وقتی همه ما به سمت این رب مطلق (هو) در حرکتیم یعنی جان ما با این "هو" سنخیت هایی داره...

بحث من و تحلیل من برای بیان در این محیط اینه که ما نهایت سیر عروجی نفس ناطقه انسان رو تا کجا تعریف کردیم؟

چرا دانستن این مسئله باید برامون مهم باشه؟

واقعا علت اهمیت دانستن این مسئله چیه؟... همه ما میدونیم اکثر ماها به اون رب مطلق پیامبر یا مقام "هو" هرگز نمی رسیم و خیلی که بهمون عنایت کنن همون توی بهشت متعارف مشغول بشیم و کلاهمون رو هم میندازیم هوا...

لذا دانستن این مسئله که نهایت سیر عروجی نفس انسانی تا کجا میتونه باشه چه اهمیتی داره؟

شاید به لحاظ خودسازی هیچ وقت اونقدر انگیزه نداشته باشیم که به سمت دانستن این غایت بریم... اما به لحاظ اجتماعی و سیاسی دانستن این مسئله بسیار حیاتی هست... لذا من اگر در مقام یک هنرمند بودم... حتما جوری اهمیت این مسئله رو بیان میکردم که همه مردم متوجه چنین ضرورتی بشن...

 

و اما اهمیتش:

امروز در سطح اجتماع میبینیم حتی در بین مذهبی ها و هیئتی ها هم این ذهنیت وجود داره که هیچ غیر معصومی رو نباید در حدی بالا برد که این تصور پیش بیاد اینها خطایی نمیکنن...

لذا غیر معصوم بودن رو مساوی با خطاپذیر بودن میدونن...

این یک استدلال عامیانه هست...

عصمت رو مساوی با بی خطایی میدونن... و غیر معصوم رو مساوی با خطاگر بودن...

و احتمالا راه برای عصمتِ غیر معصوم رو هم بسته میدونن...

اینکه میگم غایت سیر عروجی انسان تا کجاست ، به این مسائل ربط پیدا میکنه....

فردا اگر عالمی اثبات کرد غیر معصوم هم میتونه به مقام بی خطایی برسه شنونده براش شبهه پیش نیاد که اگر آیت الله فلانی یا حاج آقا فلانی از دایره خطا خارج شد پس فرقش با صاحب عصمت چیه؟...

چون ما اعتقاد داریم که احدی رو نباید با آل محمد (ص) قیاس کرد... این اعتقاد ماست... اگر هر دو (هم امام معصوم و هم غیر معصومی که روی خودش کار کرد) خطا نمیکنن و فرق بین اونها چیه؟

تازه فرق در حدی هم هست که قیاس بین این دو قیاس بین نور و ظلمت هست.... سبحان الله!!!

هر دو مبرای از خطا هستن اما اگر بین سلمان فارسی و امام علی علیه سلام قیاس کردی در واقع قیاس بین نور(امام معصوم) و ظلمت(سلمان فارسی منا اهل البیت) کردی...

پس ببینید شناخت نفس و اینکه غایت عروج نفس انسانی تا کجا میتونه باشه چقدر اهمیت داره و ما رو از چه شبهاتی میتونه نجات بده....

راستش خودم هم نمیدونم مقام عبد هو چه مقامی هست... اما این رو میفهمم که دانستن این مسئله چقدر در عبودیت ما موثر هست...

حتی اگر بحث رو به امروز محدود نکنیم... ما در زمان ظهور هم به دانستن این مسائل نیازمندیم...

فردا ممکنه کارگزاران امام در منطقه ای تصمیمی بگیرن که مردم اون منطقه هر چی دو دوتا چهار تا بکنن ببینن اون تصمیم منطقی نیست...

سوال اصلی اینه:

اصلا غیر معصوم تا کجا میتونه قابل اعتماد باشه؟...

ریشه این سوال اینه: اصلا غیر معصوم تا کجا میتونه عروج پیدا کنه؟!!...

دانستن اینکه چرا مولف این کتاب غایت نفس ناطقه انسانی را رسیدن به اسم شریف "هو" که غیبی ترین حقیقت حق متعال هست دانستن، از این جهت اجتماعی و سیاسی هم اهمیت داره... که شاید کمتر بهش توجه بشه...

مطالب بعدی با این عنوان رمزدار میشه... این رو بدون رمز نوشتم تا برای مخاطب روشن بشه از اینکه گفتم این نوع بیان و تحلیل بیشتر مناسب آقایون هست منظورم چیه... اما با این همه اگر خانمی فکر میکنه خوندن این نوشته ها میتونه برای ایشون هم فایده ای داشته باشه منعی نداره...

سلام،

با عرض تسلیت مجدد،

خیلی عالیه، اما بنظرم نیازی به رمز گذاشتن نیست. اجازه بدید هرکس بیاد و به اندازهٔ خودش و ذوقش از مطالب استفاده کنه...

من یکی قول میدم خیلی سئوال نپرسم.:)

سلام برادر...
خیلی ممنون...
واقعیت اینه که رمزی باشه بهتره... من که عرض کردم هر کسی رمز بخواد داده میشه...
خیلی خاطره خوبی از عمومی بحث کردن در این مسائل ندارم... نمی خوام یه چیزایی دوباره تکرار بشه...

سلام
نویسنده چه کسی بوده!؟

سلام آقای کم پیدا...
اصل کتاب از علامه حسن زاده آملی هست...

دم چو فرو رفت هاست هوست چو بیرون رود

یعنی از او در همه هر نفسی های و هوست

از این مطلب دو حدیث و یک آیه به ذهنم رسید

حدیث قرب نوافل و حدیث قرب فرایض. 

و انسان عادی می تونه با طی مراتب للمتقین اماما بشه و فعل خیر بهش وحی بشه در حد خودش آیه 73 انبیا. 

آن وقت می تواند در بعضی مسایل از قلبش استفتاء کنه. 

خیلی خلاصه گفتم. ^_^ 

ممنون استاد :)
حضور شما در این بحث ها خیلی مغتنمه...
البته شما صادقانه تر میگید و من بعد از چند سال نوشتن خیلی محتاط و دست به عصا تر شدم...

سلام

اگه بشه مطالعه مون هم همزمان باشه خوبه. که ما هم یه ذهنیتی از متن خود کتاب داشته باشیم. ( البته به این معنی نیست که زمان بندی کنیم و خودت رو قرار باشه توی یک چهارچوب قرار بدی و اصل هدفت زیر سوال بره)

سلام برادر
اگر گوشی ات آندروید هست توی بازار جستجو کن " مجموعه آثار علامه حسن زاده آملی"
یه آیکنی میاد که عکس علامه و آقای صمدی روش هست...
نصبش کن...
تمام دروس معرفت نفس با شرح آقای صمدی به صورت مکتوب توی این نرم افزار هست... صوتش هم هست
من جلسه اول رو خوندم...
شما هم میتونید شروع کنید... تا یه ذهنیتی پیدا کنید...
فقط من رو نه شارح بدونید نه آدمِ بلد... من فقط یه هم مباحث هستم...

سلام استاد وقتتون بخیر

ما هم استفاده می‌بریم از این بحث‌ها و به نظرم خیلی هم جذاب هست. این مرزبندی خانم و آقا رو خیلی متوجه نمیشم، این بحث‌ها برای هر انسانی لازمه :)

سلام علیکم
واقعا اگر ممکنه از لفظ استاد برای من استفاده نکنید...
کلا خودم رو میشناسم... یه مقدار بی جنبه هستم...

عرض کردم... فقط به خاطر خشک بودن بحث ها و متفاوت بودن (لطافت) روحیات خانمها این پیشنهاد رو دادم...
چون خاطرات زیادی دارم که با این مدل بحث هام در بین خانمها حوصله سر بر بودم...
خواستم مراعات کرده باشم...
هر طور خودتون صلاح میدونید...

والا بیشتر شما سرت شلوغه تا ما...
ولی امیدوارم بتونم بیشتر استفاده کنم...

شرمنده اگر کمتر سر میزنم... و گاهی هم که سر میزنم فرصت نظر گذاشتن ندارم...

سلام علیکم و‌ رحمت الله

اجازه می‌خوام که از ادامه این بحث استفاده کنم.

و بنظرم میاد که خدای مهربان غایت خلقت همه بنده‌هاش رو رسیدن به اون مقام بی‌خطایی(نقطه نهایت عروج انسانی که منتظریم تا شرحش بفرمایید) قرار داده و‌ راه رو باز گذاشته و‌ امکانات رو‌ فراهم کرده که همه برسن. حالا اگر ما برای رسیدن بهش تلاشی نمی‌کنیم و‌ اصلا جز برنامه زندگیمون نیست، جفاییه که در حق خودمون می‌کنیم و ناسپاسی از پروردگار مهربانمون.

سلام علیکم
اختیار دارید... هر وقت مطلب بعدی منتشر شد بفرمایید تا رمز رو بدم خدمتتون

راستش همون مقام 14 معصوم که فرمودن این ذوات مقدسه را با احدی مقایسه نفرمایید... راه برای رسیدن به اون مقامات والا هم بسته نیست...
منتها از باب "خبر" فرمودن کسی نمی تونه برسه...
نه از باب بسته بودن راه...
مثل این میمونه که قله دماوند رو پیش روی یه سری کوه نورد قرار بدیم و بگیم هر کسی میتونه به قله صعود کنه... راه برای کسی بسته نیست...
منتها با توجه به خبری که از اینده دارم عرض میکنم جز 14 نفر کسی نمی تونه به این قله برسه...
خب هر کسی که قوی تر باشه و همت والاتری داشته باشه و علم و عمل توامان داشته باشه میتونه به قله نزدیک تر بشه...

حق متعال هیچ وقت راه هیچ مرتبه ای از کمال رو به روی بندگانش نمی بنده...
بستن ها از سوی خودمونه... 

سلام

میتونیم بخونیم یا نمیتونیم بخونیم؟

آخرش نفهمیدم...

سلام
فکر نمی کنم اونقدر بد نوشته باشم...
اولش نظر شخصی ام رو گفتم که برداشتم اینه که برای خانمها خشک و حوصله سر بر باشه...
اما آخرش هم گفتم اگر خانمی با این مدل نوشتن و یا این مدل بیانم مشکلی نداره و فکر میکنه فایده ای در این مطالب براش هست بخونه...
تصمیم با خود مخاطبه... 
گفتم که به هر کسی رمز بخواد، رمز میدم...

کاش از آقای صفایی حائری هم بنویسید...

 

چیزی ازشون نخوندم آخه

بد ننوشتید ناجور گفتید.

خانونا بخونن یا نخونن؟

مردید خب...یک کلامش کنید ما هم تکلیفمونو بدونیم. :)

من رمز نمیگیرم. دوست ندارم از آقایون رمز بگیرم. خودتون خواستید من مطالبتون رو بخونم لطفا رمز بدید.

ممنون

راستش در بیان این مطلب که دست گذاشتید روش، یک اشتباه در روش کردم...
اما خب اشتباهم از نظر خودم خیلی بهم آسیب نمیزنه...
به شما هم رمز میدم...

ازش ناراحت نشدم. اختیار مطالبتون دست شماست. ولی دقیقا روش بیانتون با اون مسئله ای که بیان کردید هماهنگ نبود.

در مورد تصمیم به خوندن مطالبتون هم چون نه میدونم محتوا چیه و نه میدونم نحوه بیانتون دقیقا چه طوره، نمیتونم تصمیم بگیرم. کسی که به این مسئله احاطه داره خود شمایید. پس قائدتا تصمیم فقط با خود شما باید باشه.

پس هر وقت نوشتید خودتون رمز بدید ممنونم از لطفتون.

این که میخونم یا نه هم، تصمیم با منه. ممکنه خبردار بشید ممکنه نشید. چون معلوم نیست برای هر مطلب کامنت بذارم یا تو بحث شرکت کنم.

 

خوشحالم که دوباره نوشتن رو شروع کردید!

خوشحالی من بیشتر از شروع مظالعات مبنایی ام هست...
چند مطلب اخیر رو هم برای به تعادل رسوندن خودم نوشته بودم... چون واقعا بهشون نیاز داشتم...
برای بعدش حرفی نداشتم...
اما دیدم نیاز جدی دیگری دارم مثل مطالعات مبنایی و تفکر و ذکر و تلاش برای مراقبه و ...
نیاز به جایی داشتم که بیشتر با برادرانم در مورد مطالعاتم گپی هم داشته باشم...
اینجا برادرای خوبی دارم... بلد نبودم اینو چجوری بگم که سوء تفاهم نشه... که شده (توی خصوصی هم نقدهایی داشتم)
نگن داری جنسیتی نگاه میکنی...
خیلی راحت تر میشد گفت... اما خب اینم یکی از ضعف هام رو نشونم داد... 
اصلا بحث جنسیتی نبود...یه واقعیت درونی من بود... یه نیاز بود...
البته الانم اتفاق بدی نیفتاده... فقط همه چیز باب طبع من پیش نرفت... که خیلی مهم نیست..
لذا به نظرم رسید نوشتن مجموعه فکر و ذکر میتونه در شروع این مطالعات کمکم کنه...

و حالا که اجازه خوندن مطالبتون رو دارم، در مورد این مطلبتون نظر میذارم:

مثل معصوم مثل چراغه و مثل اولیاء مثل آیینه ست. آینه به خاطر شدت جلا نور داره. از خودش نیست. برای همین مقایسه این دو عصمت مقایسه نور و ظلمته.

حجت بودن ائمه به خاطر اینه که اونقدر پایبند به مسیر قرب هستن که خودشون تبدیل به اون مسیر شدن.

خودشون مسیر قربن. 

حضرات حجة الله اکبر هستن. حجت عظمی. 

ما نمیتونیم مسیر قرب باشیم ما میتونیم در مسیر قرب باشیم.

آیینه تا زمانی نور داره که روی خودش رو به سمت چراغ نگه داره. اگر ذره پشت کنه ظلمت میشه.

 

بله...
مثال خیلی قشنگ و درستی بود...
اما این دروس بهم یاد داد که به هر درک قشنگی هم که رسیدم حرف آخر ندونمش...
بارها به خودم اثبات شده...
همیشه برای درک های درست ما... درک های درست تری هم وجود داره...
این یعنی مراتب در درک...

@پیچک

خیلی مثالتون خوب بود؛ در باب چراغ و آینه...

منم خیلی محظوظ شدم...
مثال درستی هم بود...

سلام

حقیقتش هیچ وقت حکمت رمزدار کردن و رمزدادن به هر کسی که میخواد رو متوجه نشدم.

هیچ وقت هم در این موارد درخواست رمز نکردم و نمی کنم.

حالا این بار شما میخواید این کار رو بکنید گفتم بگم شاید شما بتونید برام توضیح بدید :)

 

ان شاءالله سال نو براتون پر از خیر و برکت باشه

سلام
گاهی لازم نیست به حکمت برخی انتخابها و امکانات پی ببریم...
چون طلبش هست... امکانش هم هست و انتخابش هم هست...
به همین سادگی...
بعضی چیزا باید سربسته بمونن عزیزم...

تا حالا کسی این قدر پیچیده بهم نگفته بود به تو چه:))

معناش به تو چه نیست رفیق...
معناش روشنه...
الان اگر من دغدغه ام رو برای رمز دار کردن بگم حداقل تصمیمم رو درک میکنی... ممکنه باهام موافق نباشی اما درکم میکنی...
اما وقتی بگم، کار درستی نکردم... یه سری ها ممکنه به خودشون بگیرن... و دوباره باید یه نهضت رفع سوء تفاهم راه بندازم...
خب به تصمیمم احترام بذار و بهم حق بده از این امکان استفاده کنم...
خیلی چیز پیچیده ای نیست...

مزاح کردم

شما اختیار داری

محفوظ باشی ان شاءالله

عزیزی
شوخی شما رو ندیده بودیم که دیدیم :)))

سلام

در مورد مثالم حرفتون رو خیلی قبول دارم. به عنوان تکلمه مثال رو عرض کردم. احساس کردم اگه داخل متن بود گویاتر بود. هرچند من همیشه احساس میکنم دارم درس پس میدم!

 

در مورد نگاه جنسیتی هم باید عرض کنم، به نظر من اصلا بد نیست. تفاوت جنسیت ها وجود داره. این به معنی کمتر بودن با بیشتر بودن یه جنس نیست. حرف شما رو هم قبول دارم که هرچیزی، هر وسیله ای که برای یه مرد باعث رشد و درک بهتر معارف میشه، برای یه زن اون حد از کارآمدی رو نداره. مضاف بر این که جنس زن لطیفه؛ برای درک معارف نیاز نیست از کلام استفاده کنه چون به نظر من کلمات برای بعضی معارف خشن هستن. 

زن ها کافیه زندگی کنن. اون وقت معارف به سمتشون سرازیر میشن و اونها رشد میکنن. 

مشکل از اونجایی شروع میشه که اولا میترسن، و این ترس رو نمیپذیرند، ثانیا خیلی راحت حواسشون پرت میشه.

این دو تا مشکل نبود، زنها هیچچچ کلاسی برای درک معارف لازم نداشتن.

خیلی حرفا میشه زد ولی شنیدنش شاید سخت باشه...بگذریم

من نقدی به حد قرار دادن شما نداشتم. به نحوه گفتن داشتم، اونم از اون جنبه که صلابت لازم رو نداشت به نظرم. یه مرد میگه باش یا نباش.

باش ولی اگه نباشی بهتره حالا خودت میدونی، مردونه نیست به نظرم.

منو سردرگم میکنه. 

 

در مورد خوشحالی هم...

مادری کردن یه چیزی رو به من یاد داده. اونم این که از یه زمانی به بعد اگر میخوایم شاگرد خوبی باشیم و خوب یاد بگیریم بایییددد معلم خوبی باشیم. باید با دیگران کار کنیم. واقعا زکات علم نشر اونه! باعث برکت علم میشه! و هر وسیله ای غیر از گفتگو فرعه.  

و این که...

حالا اتفاقا همه چی خیلی باب طبع من پیش رفت. حتی کامنتای این پست...

 

منتظر مطالب بعدم

یاعلی

 

 

 

سلام
اتفاقا باید داخل نظرات می بود نه داخل متن...
من به عنوان مدیریت کننده بحث نباید به گونه ای حرف بزنم که خیال خواننده راحت بشه که : آهااان فهمیدم (حرف آخر)
من باید ذهن ها رو بشورانم... مخاطب باید تحلیلش رو بگه من باید پیرایشش کنم... و اگر لازم بود آرایشش کنم...

در مورد مسئله جنسیتی دیگه تمایل به ادامه بحث ندارم... اما اکثرا قبول دارم حرفتون رو... بیش از 90 درصدش رو

در مورد خوشحالی هم... کلیت فرمایشتون درسته اما در جزئیات و مصداق هنوز به یقین نرسیدم که باید این معلمی رو بکنم...
و فعلا آزمایشی جلو میرم...

کل زندگی آزمایشیه.

بله
برای همین عرض کردم من هم مباحثم...
نهایتش بحث رو اداره میکنم...

@صبای عزیز

شرمنده م! کامنتتون رو دیر دیدم.

خواهش میکنم!

ما پیش شما بزرگواران چیزی نیستیم.

لطف دارید به بنده!

سوال: قول شارح مبنی بر تجمیع همه اسماء در کلمه جلاله الله آیا نقلی است یا عقلی؟ منظورم اینه که اگر عقلیست چجوری به این رسیدن.

 

سوال: عصمت فردِ غیر مصطفی رو میشه ارجاع داد به حدیث قدسی هر کسی مرا اطاعت کند من (نقل به مضمون) چشم و گوش و دست او می شوم؟ یعنی این فرمول اثبات نمیکنه که هر کسی میتونه به عصمت برسه؟

کلا برای هر دو سوالت باید بگم اینها مقدمه کتابه و تو شرح گفتن اینها دور نمای کتابه و تا این مطالب براتون باز بشه و برهانی بشه فعلا کمی صبر داشته باشید ان شا الله در طول دروس به همشون می پردازیم...
برای همین سوال اولت رو فعلا نمیدونم...
سوال دومت هم اینی که گفتی میتونه باب تحلیل و استدلالی رو در این مسیر باز کنه...
هم تعریف نفس ناطقه انسان اگر کامل و جامع ارائه بشه میتونه به همه این سوالها جواب بده...
حقیقت عقل چیه؟
کسی که به قله های عقل برسه یعنی در چه وضعی هست؟
در چه حد از اشراف از نطام هستی هست؟
و خیلی سوالات دیگه...
اینها ان شا الله باید درادامه بحث ها بهش برسیم

سلام علیکم

ان شاء الله در ماه شعبان خیر فراوان نصیبتان شود.

سپاسگزار خواهم شد اگر رمز را داشته باشم تا بتوانم از مطالب استفاده کنم.

سلام برادر
چند برابرش نصیب خودت مومن...
چشم... تقدیم میکنم

شاید دونستن اون مقام انگیزه‌ای بشه برای عمل کردن و رسیدن به اون...
خب وقتی انسان ندونه تا کجا میتونه بره طبیعتا تا مقام های پائین ترش هم بزور میره ولی اگر بدونه و راه براش روشن بشه میدونه که تا کجا میتونه بره و تلاش خودش رو میکنه...
خب شما چی میگی!؟ چرت و پرت گفتم یا چی!؟

نه رفیق نیمه راه :)
اتفاقا خوب گفتی...
مسئله اینه که درک اون مقام برای ما در شرایط فعلی ممکنه مقدور نباشه...
اما میشه چشم اندازی رو تعیین کرد..
میشه یه افق کلی داد...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan