سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

یخرجهم من الظمات الی نور

وقتی دوتایی تصمیم گرفتیم به رشد همدیگر کمک کنیم و رشد همدیگر را بر همه چیز اولویت بدهیم... (البته با تدبیر و عقلانیت)

احساس میکنم با سرعت فزاینده ای در دل حوادث پرتاب میشویم... و من نگرانِ خودمان هستم از مکاید شیطان... از موانع مسیر...

و نگاه به تدبیر و تلاشِ خودم میکنم و سختیِ وقایع پیش رو... دچار اضطراب و استیصال میشوم... آخر کوچکیِ تدبیر و تلاش من در برابر بزرگی و پیچیدگیِ سختی های پیش رو چگونه به خیر ختم خواهد شد؟!!!

اما وقتی دقیق تر می اندیشم میبینم هر چقدر تلاش و تدبیر انسان محدود است توکلش میتواند نامحدود و اطمینان بخش باشد...

حد ، همیشه مصداقی از ظلمت است...

و بی حد ، نور است...

تدبیر و تلاش من، حدِ من است... و حد ، به تعبیری فلسفی، از مصادیق ظلمت است...

توکل اما نگاه به حقِ لایتناهی و لایزال است.... روی کردن به بی حدی است... و بی حدی نور است...

 

وقتی با این شرایطم به تدبیرم (ظلمت) و توکلم (نور) توجه میکنم آیه شریفه سوره بقره برایم به گونه ای دیگر تفسیر میشود:

 

اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ... 

حق تبارک و تعالی ولی کسانیست که ایمان آوردند و آنها را از تدبیرشان به توکل میرساند... (چون که صد آمد نود هم پیش ماست... یعنی توکل از بین برنده ی تدبیر نیست بلکه تدبیر را در دایره توحید می آورد)

 

آری مومنین هم ظلمت دارند... ظلمها دارند و ندای " انی کنت من الظالمین" شان طنین افکن در کائنات است اما این ظلمت، ظلمتی مذموم که شرع از آن نهی کرده نیست... بلکه اقتضاء سرشت خلقیِ انسانهاست...

فلذا از این سرشتِ خلقی شان گریزی ندارند... ناگزیر از تدبیر و تلاشند... تا حقیقت توکل بر آنها تجلی کند...

خدایا ما را از متوکلین به درگاهت و متوسلین و متمسکین به ولایت بندگان صالحت قرار بده... 

 




 

لطفا این مطلب در همین جا بماند... اینها دریافتهای شخصی بنده هست... بدون پشتوانه علمی نیست اما بیان برهانیِ آن حالی دیگر مطلبد که مناسب این روزهای من نیست و اینها فقط به اشاره بیان شده... لذا هم بزرگوارانی که میخوانند اگر با مبانی عقیدتی شون ناهمگون میبینند بر من ببخشند و عبور کنند و هم آدرس این مطالب به جایی داده نشود تا خدای ناکرده اسباب گرفتاری دیگر بندگان خدا نشویم

اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ...

الله نور السماوات والارض..

یعنی به خودش هدایت میکنه!؟

بله... دقیقا...
چون بشناخت بنده را...
بنده ی کج رونده را...
گفت بیا به خانه  هی
چند روی تو سو به سو

عمر تو رفت در سفر
با بد و نیک و خیر و شر
همچو زنان خیره سر
حجره به حجره شو به شو

در راه عشق، تکیه به تدبیر عقل خویش
با چتر زیر سایه‌ی بهمن نشستن است

(فاضل)

خیلی زیبا...
بهمن: ماه بهمن
بهمن: ریزش برف

سلام 

این دریافت شخصی خوب هست. ولی شاید انتخاب آیه خوب نبود. شایدم خوبه نمی دونم. اگر بشه به آیه قبل قبلی ربط داد. ^_^ 

اما ادبیات این آیه رو دقت کنیم ظلمات طاغوت می شه نور عروة الوثقی. 

و خب ولی با نصیر هم فرق می کنه و.... 

و شاید از همه ظلمت ها به نور واحد از کثرت ها به وحدت

کثرت قدرت بشری و توان خودم به وحدت توسل به نور معصوم و توکل به نور واحد الله. ^_^ 

سلام
رفتم تفسیر این آیه رو از المیزان یه مطالعه اجمالی کردم...
به نظرم انتخاب آیه انتخاب بدی نبود...

خط آخر فرمایشتون خیلی خوب بود...
چون مطلب در مورد تدبیر و توکل بود یاد این جمله افتادم:
سیاست ما عین دیانت ماست...
یعنی تدبیر ما منشاء الهی داره...
تدبیر ما توحیدی هست...
تا تدبیر ما در واقعِ امر، توحیدی بشه یه سیری لازم داریم... به صرف درک ذهنی از توحید، تدابیر ما توحیدی نمیشه... سیری لازمه...
کوره حوادث و مشقاتی میطلبه...
ان شا الله همه مون عاقبت بخیر بشیم

سلام

من چند وقت نبودم شما مطلب نوشتید. میدونم حرفای خوبی زدید اما من واقعا وقت نمیکنم همشون رو بخونم. یه دونه خوب خوبه شو که میدونید به درد منم بیشتر میخوره، لینک بدید من اونو بخونم.

ممنون میشم.

سلام
راستش انتخاب بین همین مطلبی که زیرش نظر دادید و این مطلبم ، کار سختیه... چون دو وادی مختلفن...

اما در مجموع همین مطلب " خلاء قصه زنده در رسانه های جهان" رو پیشنهاد میدم...
چون زمانی هم که مینوشتم این مسئله از ذهنم گذشت که خوبه که کسی که روانشناسی خونده در مورد این بخش مطلب که گرایش ها و تمایلات انسانها برزخ و حد فاصل و واصل بین علم انسان و عمل انسان هست... نظر بده 
بنظر من اگر انسان وارد مدیریت دنیای گرایشهاش نشه هیچ وقت بین علم و عملش اتحادی شکل نمیگیره... و تمام علمش مصداق علمِ غیر نافع خواهد شد... و قصه های نافع قصه های هستن که عنان گرایشها و تمایلات انسان رو بدست میگیرن

اینکه دارم قبل از خوندن اون مطلب اینها رو مطرح میکنم نمی خوام جهت دهی کنم به ذهنتون... بلکه چون اون مطلب عمومی نوشته شده... نمیشد تمام بخش هاش رو به تفصیل در بیارم... و چون شما روانشناسی خوندید خواستم کمی مفصل تر این بخشش رو بیان کنم...

خب البته من گفتم یه مطلبی رو معرفی کنید که من بخونم که به دردم بخوره نه این که پای اون مطلب من یه چیزی بگم که به درد مردم بخوره. 

من به اندازه کافی دارم به درد مردم میخورم دردای خودم روی زمین مونده مگه خدا برسه به دردم...منظورم اینه که تو کار خودم موندم حالا بیام به دیگرون چیز یاد بدم؟

ولی چشم میام زیر همون مطلب براتون نظر میذارم اما نه به عنوان یه روانشناس.

فرقی نداره... اگر وقتی که به درد مردم میخوریم خالصانه باشه در واقع داریم به درد خودمون میرسیم...

راستش دیدم نمی تونم تشخیص بدم کدوم مطلبم به درد شما میخوره...
گفتم بذار یه نیازی رو مطرح کنم تا شما در موردش بنویسید بلکه خدا اون چیزی که شما میخواید رو از بیان خودتون به خودتون برسونه...

همه ما توی کار خودمون موندیم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan