سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

عاشق خودت شو...

میگه: من چکار کنم وقتی میرم شمال دیدن اون صحنه ها و وضع ظاهری نامناسب اقوام و آداب آزار دهنده شون اینقدر پریشانم و مشوشم نکنه؟...

دوست ندارم اینقدر درگیر این جزئیات بشم... احساس میکنم عمرم رو با پرداختن و توجه کردن به اینها دارم هدر میدم...

 

میگم : اولین گام و برنامه کوتاه مدتش اینه که کمتر در معرض اون انسانها قرار بگیری... وقتی انرژی منفی شون به انرژی مثبت تو غالب میشه، منطقی نیست بخوای موندن در اون محیط رو به خودت تحمیل کنی... و بیش از ظرفیتت کشش بدی...

اما راه دوم و بلند مدت و عمیق ترش اینه که خودت رو بیشتر دوست داشته باشی... و برای دوست داشتن خودت بیشتر تلاش کنی...

 

میگه: هر انسانی خودش رو دوست داره دیگه... بعد ربطش به چیزی که من گفتم چیه؟

 

میگم: آره... هر انسانی خودش رو دوست داره... اما مراتب داره... انسانهایی که عمیق تر خودشون رو دوست دارن، ناخودآگاه میبینن نمی تونن اطرافیانشون رو دوست نداشته باشن... ولو اون شخص گناهکار هم باشه...

میدونی چرا برای گناهکاران دعا میکنیم که اگر قابل هدایت نیستن مرگشون برسه؟... چون دوستشون داریم... چون دلمون برای دنیا و آخرتشون میسوزه... چون وقتی قابل هدایت نیستن هر چی بیشتر توی این دنیا بمونن عذاب اون طرفشون بیشتر و حسرتشون سنگین تر میشه...

مومن دوست نداره عذاب بیشتر و حسرت سنگین تر کسی رو ببینه... لذا براش آرزوی مرگ میکنه...

 

میبینی؟!!... مومن چقدر لطیفه؟!!! همون گناهکار رو هم دوست داره... لذا براش اول آرزوی هدایت... و در غیر اینصورت آرزوی مرگ میکنه...

خیلی عاشقانه هست...

این همه عشق در وجود مومن از کجا پدید میاد؟!!! چرا امام حسین علیه سلام باید برای عاقبت حتی شمرو عمر سعد لعنتی اونقدر نگران باشه؟!!...

چرا امیرالمومنین علیه سلام باید تمام دوره خلافتشون سهم خودشون از بیت المال رو به ابن ملجم لعنتی ای بدن که میدونن قاتلشون خواهد شد؟!!!

و مثل امشبی به اون لعنتی بفرمایند: عبدالرحمن من برات بد امامی بودم؟!!! (یعنی چرا امام کشی کردی و خودت رو به دوزخ ابدی مبتلا کردی؟!!)

 

وقتی خودت رو عمیق تر دوست داشته باشی نمی تونی اطرافیانت رو دوست نداشته باشی... اونوقت انرژی مثبت تو بر انرژی منفی اونها غلبه پیدا میکنه... و میبینی که هم وجودت و هم کلامت توی دل اونها اثر میذاره...

 

میگه: چجوری باید خودمون رو عمیق تر دوست داشته باشیم؟

 

میگم: با قوی تر شدن... با آروم تر شدن... با تفکر کردن... با عمل کردن... با خدا رو محور تمام اعمال قرار دادن...

 

میگه : یعنی باید بیخیال اون وضع نامناسبشون بشم؟

 

میگم: نمیشه بیخیال شد... اگر هم بیخیال بشیم خیلی بده... در هر صورت از دیدن وضع نا مناسب اطرافیانت رنج میبری... اما دو نوع رنج داریم: 

یکی رنج رشد دهنده هست و دیگری رنج فرسایشی و افسرده کننده...

اگر بتونی دوستشون داشته باشی از انحراف اطرافیان رنج میبری... اما این رنج داره بزرگت میکنه... اگر نتونی دوستشون داشته باشی یا بی تفاوت میشی یا باز هم رنج میبری که در هر دو صورت هم اون بی تفاوتیه و هم اون رنجه داره درونت رو تیره میکنه...



 همون همکارم که میگم خیلی باهام بحث و گفتگو داره... و برخی از اعتقاداتش بوی انحراف میده...

این همکار، هم با من بحث میکرد و هم با دوستم... اما دوستم صرفا از راه منطق و استدلال باهاش بحث میکرد و عقایدش رو به چالش میکشید...

من اما اینطور نبودم... وقتی باهاش وارد بحث میشدم گاهی با دیدن یه نکته درست در بین حرفهاش، کلا تاییدش میکردم... در حالی که میدونستم بر حق نیست... واکنش من در مقابل این همکار یه تفاوت اساسی داشت با دوستم... من یه حس دوست داشتن نسبت به این همکارم داشتم که افراط و تفریط هاش رو تحمل میکردم... افراط و تفریطش حس محبتم رو از بین نمیبرد... و محبتم بهش منتقل میشد...

نتیجه این شد که بعد از حدود یک سال و نیم این همکار که در عقایدش تعصبات خشک و بی معنی داشت کلا از اون دوستم فاصله گرفت و دیگه هیچ بحثی باهاش نمیکرد... اما هر روز در مقابل من گاردش کمتر شد... و رابطه قلبی اش با من بیشتر شد...

طوری که بارها بهم گفت فلان حرفت خیلی کمکم کرد... یا فلان حرفت رو به دوستام هم گفتم و خیلی خوششون اومد... و در کل فکر میکنم خیلی داره از من تاثیر میگیره که البته اینم کمی نگرانم میکنه...

 

در کل باید خودمون رو عمیق تر دوست داشته باشیم تا حال و هوامون عوض بشه 

 



بعد از سحر این پیام دوستم رو نشونِ همسرم میدم و میگم اینو چند ساعت پیش برام فرستاده... این یکی از اثرات دوست داشتن دیگران هست:

انگار برای بنده یک جور ولایت به نظر اومد ...

مثل نحوه مواجهه پدر و مادر با فرزندان

 اون دوست داشتن عمیق چه قدر سخته ... صبر بیرون اومده از دلش سخت تر.

خیلی وقتا هست که کسی رو هم دوست داریم ولی کلام مون درونش تاثیر نمیگذاره. یعنی واسه خودم پیش اومده. مثلا موقعیتی که کنار یه نفر بودی و دلت میخواسته با تمام وجود کمکش کنی، با اینکه شاید اون موندنه هم خیلی واسه خودت درد داشته، اما در نهایت با دروغگویی اون مخاطب کاملا سرد شدی ... اینجاها با این که کنار کشیدم ولی همیشه حس عذاب وجدانش هست. 

 

یه سوالی دارم؟! شاید ربطی به این موضوع نداشته باشه

ولی چیزی که آزار دهنده است برای بنده این روزها، این هستش که آدمهای باطلی که دائم مشغول نمایش جلوه باطل خودشون هستند خیلی آدمهای زیادی رو به خودشون جلب میکنند. به نظرم منشاء ش چیزی بالاتر از جذابیت محتواهای تولید شده شون اومد. اصلا چرا باید دنبال کردن این دست چیزها برای قشر وسیعی(حداقل اونهایی که کاربر فعال شبکه های مجازی هستند) این قدر جذب کننده باشه؟! واقعا واسم درد داره که من نوعی مجبور بشم برای دیده  شدن کارم باید از این افراد به عنوان وسیله و کمک استفاده کنم.

 

بله
شبیه دوست داشتن ولایی هست...
و دقیقا مسئله ولایت و صبر مثل پشت و روی یک سکه هستن...
هر کسی در مرتبه خودش ولایتی رو تجربه میکنه (مثلا ولایت پدر بر فرزند) به تناسب اون مسائلی براش پیش میاد تا صبرش افزایش پیدا کنه...
دیگه حالا ببینید مراتب بالای ولایت مستلزم چه صبر عظیمی هست...

بله ممکنه سالیانی طول بکشه تا به سمت حق اقبال کنن... بعضیا هم ممکنه هیچ وقت اقبال نکنن...

در مورد سوالتون:
این خاصیت دنیاست... جذبش سطحی هست و انسانهای سطحی هم فراوانند...
نمیدونم باید بگم یا نه... اما از بین مشاهیر کسانی که شبکه هاشون موجب گناه دیگران هست و در ارائه منکر، شهرت دارن، برای تبلیغ کسب و کارتون استفاده نکنید... اثر میذاره روی لقمه تون...
مشاهیری هستن که اهل اشاعه منکر نیستن... از اونها استفاده کنید...

"انگار خودتن...

اینجوری نگاه کن...

احساس یگانگی کن باهاشون....

همه اعضای  یک پیکر و تنیم و روح اون تن  میشه امام زمان... "

سلام
اینکه داخل گیومه هستن یعنی نقل قول از کسی هست؟

بلاخره کاربری ایجاد کردید در بیان... الحمدلله...
فکر میکنم یه روزی شروع می کنید به نوشتن که همه ما بساط رو جمع کردیم و رفتیم..

دقیقا این رو حس کردم که محل اشکاله ...

البته تا الان استفاده نکردم ازشون. و حتی هیچ پستی هم ازشون لایک نکردم واسه دیده شدن

ولی اشاعه منکر بودنش رو ... باید به محتواهای تولید شده شون نگاه کرد، یا بد پوششی و بی پوششی شون... 

آدم میره مشاوره کسب و کار میگیره، بعد خیلی صحبتها رو نمیشه اصلا جلوی اون فرد باز کرد. چون با این کهةخیلی فضاش باز نیست فرد، ولی آخرش اتمسفر فکریشون متفاوته ... متقاعد کردن گروه کاری هم که خودش ماجراییه.

خدا کمک کنه ...

مشاهیر نمیدونم منظورتون چه کسانی هستند.

تا الان که از مذهبی ها جواب خوبی نگرفتیم. طاقچه بالا گذاشتن های مکررشون اذیت کننده است. قراره حق و زحمه بهشون بدی. ولی اصلا در کل تبلیغ نمیگیرند. به این فکر نمیکنند که این بستر رو خدا واسشون فراهم کرده تا کمک هم فکر خودشون باشند. 

 

میبخشید بحث و از فضای خودش دور کردم.

 

واقعا سردرگمی بدی هست...
اون عرایض رو نگفتم که زیاد حساس بشید... 
بزرگترین منکر از نظر بنده دهن کجی و بی حرمتی علنی نسبت به اهل بیت و ولایت فقیه هست...
و یا تولید محتوا به گونه ای که هر چند اسمی برده نشه اما واضح باشه که جوری القاء کرده تمام مشکلات و کاستی های اجتماع به گردن ولی فقیه هست...
این خط قرمز ر رعایت کرده باشن میشه برای هدفی که شما دارید در بقیه موارد مسامحه داشت...

البته این نظر بنده هست... شما خودتون صاحب اندیشه هستید...

خواهش میکنم... ببخشید که نتونستم کمکی بکنم...
ان شا الله به حق این شبها کسبتون هر روز پربرکت تر و وسیع تر بشه...

سپاس گزارم

 

 

تشکر

ان شاءالله کسب و کار همه

سه خط اول استاد محمد شجاعی.

خط اخر استاد بزرگوار دیگر. 

ممنون

اگر از پاسخم در نظر قبلی تون ناراحت شدید عذرخواهی میکنم...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan