احتمالا همتون این جمله ها رو از اون کشیش به خاطر داشته باشید که گفته:
در جوانی تصمیم داشتم جهان رو تغییر بدم اما کمی که سنم بالاتر رفت دیدم باید اول کشورم را تغییر دهم... سنم که بالاتر رفت فهمیدم اول باید شهرم را تغییر دهم... باز که مسن تر شدم یافتم که اول باید خانواده ام را تغییر دهم... وقتی به بستر مرگ افتادم فهمیدم که اول باید خودم را تغییر میدادم تا با تغییر من خانواده ام تغییر کند و چه بسا با تغییر خانواده ام شهرم تغییر میکرد و الی آخر... (نقل به مضمون)
من فکر میکنم این کشیش به دین اسلام از دنیا رفت... طبق اون فرمایش آیه شریفه قرآن : إِنَّ الدّینَ عِندَ اللَّهِ الإِسلامُ ۗ وَمَا اختَلَفَ الَّذینَ أوتُوا الکِتابَ إِلّا مِن بَعدِ ما جاءَهُمُ العِلمُ بَغیًا بَینَهُم ۗ وَمَن یَکفُر بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَریعُ الحِسابِ﴿۱۹﴾
یعنی به دین فطریش از دنیا رفت...
این سیری که ایشون داشتن یک سیری هست که نوعا نفوس انسانی اگر بدون استاد به راه بیفتند طی خواهند کرد... و اگر صادق باشند به همین نتیجه ایشون خواهند رسید...
یعنی انسان فطرتا و ذاتا به دنبال تغییر جهان به نفع ارزش هاست... و برای این مهم دغدغه مند هست... لذا برای دغدغه اش برنامه میریزه... جهد میکنه...
اما حقیقت اینه که تغییرات الهی رو فقط کسانی میتونن ایجاد کنن که اون تغییر اول در جان خودشون اتفاق افتاده باشه...
تا انسان به اینجا برسه که همه چیز از من شروع میشه و منتشر میشه... راهی پر فراز و نشیب در پیش داره...
مثال:
خیلی از مرغ ها تخم میگذارن... یعنی اثر وجودی دارن... برای دیگران خیر دارن... اما همه مرغهایی که تخم میذارن ، تخم هاشون رو تبدیل به جوجه نمی کنن... فقط اون مرغ هایی که در درونشون تغییری ایجاد شده و رفتارشون به تبع اون تغییر درون ، فرق کرده... هیاهوشون کم میشه و بی صدا به کنج شون میخزن و تخم هاشون رو تبدیل به جوجه میکنن...
دقیقا بر عکس مرغ های دیگه که وقتی تخم میذارن سر و صدا دارن... که ایها الناس بیایید تخم های منو ببینید... من یک مرغ مفید و تخم گذارم...
اما مرغی که تغییر کرد مطلقا دنبال هیاهو نیست و خیلی ساکت میره تا جوجه هاش رو بدنیا بیاره...
تا به اینجا برسیم که بیابیم همه چیز از رابطه عاشقی مون با خدا شروع میشه زمان میبره... تا عاشق نشیم، پراکنده ایم...
ممکنه عالم باشیم، توان اجتماعی بالایی داشته باشیم... (تخم گذار باشیم و خیرش به دیگران برسه) اما اون علم ما حتی خودمون رو هم تکون نمیده چه برسه به دیگران...
اون کشیش تا دم مرگش طول کشید تا به این نتیجه برسه... ان شا الله ماها که اهل بیت داریم و امام زمان و شبهای قدر و ماه محرم داریم زودتر به این نتیجه میرسیم...
وقتی انسان به یقین به اینجا برسه که همه چیز از خودش شروع میشه... تمام هدف نظام آفرینش تکون خوردن دل مبارک خودشه... می یابه تمام چیزهایی که تا قبل از این به عنوان مانع مسیرش میدیده همه مطلقا مانع نبودن بلکه همه جندالله بودن تا اون رو به این حال برسونن که اول خودت رو دریاب... اول عاشق شو...
بعد از اینکه عاشق بشه میبینه همون چیزهایی که مانع میدیدتشون همشون سکوی پرتابش هستن... همشون....
و نمی دونه با چه زبونی بگه:
خدایا آخه من چه ارزشی داشتم که ایییییین همه سکوی پرتاب برای من گذاشتی... انگار توی کل خلقتت فقط همین من یه دونه رو داشتی... مگه من چکار کردم که این قدر برای من کمک فرستادی؟
همون چیزی که تا قبل از اون به چشم مانع میدیدشون ، همه رو امدادهای الهی می بینه... همه رو سکو های پرتاب میبینه...
قیامت برای همین خاطر یوم الحسرته... متوجه میشی چیزی که یک عمر از می نالیدی ، دقیقا برای بارور کردن تو توسط خدای تو به سمتت اومده بودن... و تو یک عمر ندیدیشون... برای همین اهل قیامت میگن کاش یه بار دیگه برگردیم به دنیا...
به این آیه توجه کنید:
مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ
دعا کنیم برای هم... دیشب به یادت همه مجازی ها بودم...
تو این شبها به یاد ما هم باشید...
- چهارشنبه ۲۴ ارديبهشت ۹۹