سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

همه چیز از خودت شروع میشود

احتمالا همتون این جمله ها رو از اون کشیش به خاطر داشته باشید که گفته:

در جوانی تصمیم داشتم جهان رو تغییر بدم اما کمی که سنم بالاتر رفت دیدم باید اول کشورم را تغییر دهم... سنم که بالاتر رفت فهمیدم اول باید شهرم را تغییر دهم... باز که مسن تر شدم یافتم که اول باید خانواده ام را تغییر دهم... وقتی به بستر مرگ افتادم فهمیدم که اول باید خودم را تغییر میدادم تا با تغییر من خانواده ام تغییر کند و چه بسا با تغییر خانواده ام شهرم تغییر میکرد و الی آخر... (نقل به مضمون)

 

من فکر میکنم این کشیش به دین اسلام از دنیا رفت... طبق اون فرمایش آیه شریفه قرآن : إِنَّ الدّینَ عِندَ اللَّهِ الإِسلامُ ۗ وَمَا اختَلَفَ الَّذینَ أوتُوا الکِتابَ إِلّا مِن بَعدِ ما جاءَهُمُ العِلمُ بَغیًا بَینَهُم ۗ وَمَن یَکفُر بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَریعُ الحِسابِ﴿۱۹﴾

یعنی به دین فطریش از دنیا رفت...

این سیری که ایشون داشتن یک سیری هست که نوعا نفوس انسانی اگر بدون استاد به راه بیفتند طی خواهند کرد... و اگر صادق باشند به همین نتیجه ایشون خواهند رسید...

یعنی انسان فطرتا و ذاتا به دنبال تغییر جهان به نفع ارزش هاست... و برای این مهم دغدغه مند هست... لذا برای دغدغه اش برنامه میریزه... جهد میکنه... 

اما حقیقت اینه که تغییرات الهی رو فقط کسانی میتونن ایجاد کنن که اون تغییر اول در جان خودشون اتفاق افتاده باشه...

تا انسان به اینجا برسه که همه چیز از من شروع میشه و منتشر میشه... راهی پر فراز و نشیب در پیش داره...

 

مثال:

خیلی از مرغ ها تخم میگذارن... یعنی اثر وجودی دارن... برای دیگران خیر دارن... اما همه مرغهایی که تخم میذارن ، تخم هاشون رو تبدیل به جوجه نمی کنن... فقط اون مرغ هایی که در درونشون تغییری ایجاد شده و رفتارشون به تبع اون تغییر درون ، فرق کرده... هیاهوشون کم میشه و بی صدا به کنج شون میخزن و تخم هاشون رو تبدیل به جوجه میکنن...

دقیقا بر عکس مرغ های دیگه که وقتی تخم میذارن سر و صدا دارن... که ایها الناس بیایید تخم های منو ببینید... من یک مرغ مفید و تخم گذارم...

اما مرغی که تغییر کرد مطلقا دنبال هیاهو نیست و خیلی ساکت میره تا جوجه هاش رو بدنیا بیاره...

 

تا به اینجا برسیم که بیابیم همه چیز از رابطه عاشقی مون با خدا شروع میشه زمان میبره... تا عاشق نشیم، پراکنده ایم...

ممکنه عالم باشیم، توان اجتماعی بالایی داشته باشیم... (تخم گذار باشیم و خیرش به دیگران برسه) اما اون علم ما حتی خودمون رو هم تکون نمیده چه برسه به دیگران...

اون کشیش تا دم مرگش طول کشید تا به این نتیجه برسه... ان شا الله ماها که اهل بیت داریم و امام زمان و شبهای قدر و ماه محرم داریم زودتر به این نتیجه میرسیم...

وقتی انسان به یقین به اینجا برسه که همه چیز از خودش شروع میشه... تمام هدف نظام آفرینش تکون خوردن دل مبارک خودشه... می یابه تمام چیزهایی که تا قبل از این به عنوان مانع مسیرش میدیده همه مطلقا مانع نبودن بلکه همه جندالله بودن تا اون رو به این حال برسونن که اول خودت رو دریاب... اول عاشق شو...

بعد از اینکه عاشق بشه میبینه همون چیزهایی که مانع میدیدتشون همشون سکوی پرتابش هستن... همشون....

و نمی دونه با چه زبونی بگه:

خدایا آخه من چه ارزشی داشتم که ایییییین همه سکوی پرتاب برای من گذاشتی... انگار توی کل خلقتت فقط همین من یه دونه رو داشتی... مگه من چکار کردم که این قدر برای من کمک فرستادی؟

همون چیزی که تا قبل از اون به چشم مانع میدیدشون ، همه رو امدادهای الهی می بینه... همه رو سکو های پرتاب میبینه...

قیامت برای همین خاطر یوم الحسرته... متوجه میشی چیزی که یک عمر از می نالیدی ، دقیقا برای بارور کردن تو توسط خدای تو به سمتت اومده بودن... و تو یک عمر ندیدیشون... برای همین اهل قیامت میگن کاش یه بار دیگه برگردیم به دنیا...

به این آیه توجه کنید:

مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ

 

دعا کنیم برای هم... دیشب به یادت همه مجازی ها بودم...

تو این شبها به یاد ما هم باشید...

لایک

سلام

:(

التماس دعا...

دیشب به یادت بودم...
لبخند بزن... تو میتونی رفیق...

و چقدر سخته

شاید یه نفر از دور بگه کار راحتیه که به جای تغییر جهان به صرافت بیفتیم برای تغییر خودمون

ولی انسان یه مقاومت درونی داره نسبت به تغییر ویژگی ها و رفتارهاش

حتی اگر از نظر عقیدتی قانع شده باشه بازم خیلی سخته

ما دامی که مشکلات رو از بیرون می بینیم یه منِ قدرتمند و قلدر ایستاده که حس قهرمان بازی داره و خودش رو بی نقص و قدرتمند می بینه

ولی وقتی بدونیم خیلی چیزا از درون خودمون آب میخوره یه شکستگی و خضوعی در ما پدید میاد که اغلب پذیرشش برای انسان متکبر سخته... 

اونجاست که آدم به فکر دور زدن این سیستم میفته

هی میخواد از این وضعیت فرار کنه و زیر بار این سختی مبارزه ی درونی نره 

اینه که میگرده بالاخره یه بهانه ای می تراشه که بگه مشکل از بیرونه و دست به تغییر بیرون میزنه

شاید علی الظاهر نتیجه هم بده این کارش ولی اون آدم خودش می دونه حال درونش جالب نیست، قانع نمیشه، باطنش متلاشی میشه

و این بار نه اختیارا،که اجبارا و از سر ناچاری بر میگرده به درون با شکستگی و استیصال تمام... 

الهی لا یکمن الفرار من حکومتک

این سیستمی که خدا بسته مو لای درزش نمیره نمیشه دورش زد

کاش ما رو از تلاش های باطلمون منصرف کنن و هر قدمی که بر میداریم در راه مستقیم و در جای درستش باشه... 

سلام علیکم
نظر خیلی خوبی بود... حیفم میاد تنها به تایید نظر اکتفا کنم و چیزی بهش اضافه نکنم پس:
واقعا سخته... و فرمایشاتتون رو قبول دارم...
اما چند روز پیش توی برنامه دعوت دیدم یه طلبه ای مهمان برنامه بود... که در نوجوانی درسش خیلی ضعیف بود و در نهایت با مشروطی های زیاد از مدرسه اخراج میشه...
با اتفاقاتی میره سمت حوزه... خیلی انگیزه اش برای دروس حوزه زیاد بود...
اما با وجود انگیزه زیاد و تلاش زیاد برای درس خوندن، در اولین امتحانش نمره 11 میگیره و بهش میگن تو بدرد حوزه هم نمی خوری... برو توی بازار مشغول شو...

این طلبه یه جمله ای گفت... که کل برنامه اش برای من به خاطر همین یه جمله ارزش پیدا کرد...
گفت: من همیشه دلم میخواسته (کمالات و پیشرفت) اما ابزارش رو نداشتم...

دلم میخواست اما ابزارش رو نداشتم...

میخواستم.... ابزار نداشتم....

مثل کسی که دلش میخواد جهان پیرامونش رو ببینه اما چشمش (ابزار) نابیناست...

اگر خواستنه در وجودمون باشه... ابزارش رو بلاخره پیدا میکنیم... چون این عالم ، عالم اسباب و علل یا به عبارتی عالم ابزار هست...
یادمه اوایل ازدواج، یه سری ویژگی ها در همسرم میدیدم و کمی نگران بودم... رفتم پیش استادم... کمی توضیح دادم... استاد اجازه ندادن حرفم تموم بشه و گفتن: ایشون دلش با مسیر حق هست... این راه رو دوست داره...
دیگه ادامه ندادم... یعنی ابزارش پیدا بشه اینا که میگی برطرف میشه...

اینکه میفرمایید سخته، درسته... اما سختی اش زیر سر اینه که ابزارش رو پیدا نمی کنیم..
مثلا علم (ابزار) شکستن تکبر درون رو نداریم... لذا چون متکبر هستیم ، انعطاف و انکسار قلب نداریم... و به تبع از درون تغییر نمی کنیم...

ممنون بابت نظرتون...

سلام علیکم

 

به نظرم این بحثی که کردید یه آفت داره. این هم که کلا اجتماع و امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح رو رها کنیم و فقط به خودمون بپردازیم و بگیم دیگران مهم نیستند.

 

در صورتی که این طور نیست.

اصلاح خود ما هم در گرو تعاملات اجتماعی و اصلاحات بیرونی هم هست. فی الواقع رابطه دو طرفه دارند.

 

 

سلام علیکم
خیلی کار خوبی کردید که این نظر رو نوشتید...
حتی در مطلب قبلی منتظر بودم کسی در مورد لزوم امر به معروف بپرسه... چون توی بحثم با خانمم، ایشون پرسیدن... و در موردش بحث کردیم... اما عمدا توی مطلب ننوشتم تا اگر مخاطبی بحثش رو کرد بهش بپردازیم... که خب کسی نپرسید...

این آفتی که میفرمایید وقتی موضوعیت پیدا میکنه که من دوگانه " اجتماع ، انزوا" رو مطرح کرده باشم...
اما مطلب من این دوگانه رو مطرح نکرده...
من دوگانه "درون ، بیرون" رو مطرح کردم...
این درون گرایی میتونه در متن فعالیت های اجتماعی بر شخص غالب باشه... میتونه هم در خلوتش براش بروز کنه... خیلی ربطی به اجتماع و انزوا نداره...
مثلا این فرمایش حضرت امام که "ما مکلف به انجام وظیفه هستیم، نه حصول نتیجه" (نقل به مضمون) یعنی اصالت دادن به درون در فعالیت های اجتماعی و فردی...
کسی که نتیجه گرا هست، به بیرون اصالت میده...
یا اینکه حضرت امام به مسئولین و مردم میفرمودن: قبل از اینکه مردم به سمت شما بیان خودتون رو بسازید...
یعنی تا قبل از این که موج تکثرات اجتماع به سمتتون بیاد این قدرت رو پیدا کنید که اصالت رو به درونتون بدید...
یا مقام معظم رهبری وقتی در سال 68 رهبر شدن... در جایی میفرمودن من همون شب با تضرع و اضطرار از پیشگاه خدا خواستم که اگر این سِمَت ذره ای برای آخرتم ضرر داره و به دینم لطمه میزنه، خودت سبب ساز هستی و اسباب رفع این مسئولیت از گردن من رو فراهم کن...
این یعنی چی؟
یعنی اصالت رو به درون دادن نه بیرون...

توجه داشته باشید که اینجا دوگانه اجتماع و انزوا مطرح نیست... یا دو گانه فرد و اجتماع مطرح نیست...
بلکه دوگانه درون و بیرون مطرحه...
دو گانه الله و خلق مطرحه...
دوگانه الله و ابزار مطرحه...

درسته اجتماع (بیرون) روی انسان تاثیر داره اما روی چه انسانهایی تاثیر داره؟
میدونم که اکثر انسانها متاثر از اجتماع هستن اما چه انسانهایی هستن؟...

روزی شیهد بهشتی علیه رحمة رفتن خدمت حضرت امام، عرض کردن که هر جا میرم شعار مرگ بر بهشتی میشنوم... اگر اجازه بدید من برم سمت حوزه علمیه... و راه دیگری در پیش بگیرم...
امام به ایشون فرمودن این همه مردمی که شعار میدن "روح منی خمینی بت شکنی خمینی و..." اگر تمام این مردم بگن " مرگ بر خمینی" من همین راهی که میرم رو ادامه میدم... (بازم نقل به مضمون)

چرا امام متاثر از بیرون نبودن؟!!!
چون اصالت رو به درون (ارتباطشون با خدا) میدادن...
کسی که اصالت رو به درون میده، میتونه اجتماع رو تکون بده...
اما کسی که اصالت رو به بیرون میده ، اجتماع تکونش میده...

ممنون بابت نظر خوبتون...  

درست می فرمایید

وقتی همّ انسان حرکت در جهت درست و الهی باشه این ابزارها فراهم میشن

سختی ای که میگم مال جاییه که آدمی مواجه میشه با نفسانیات خودش یه جاهایی در متن حرکت متوجه میشه منافع شخصی و دنیوی براش عزیز تر بوده تا چیزی که تطبیق داره با خواسته های خدا

این مواجهه و دریافت سخت و تلخیه برای انسانی که فکر می کرده در جهت الهی حرکت میکنه و البته بخشی از طی مسیره...یه جور معرفت نفس و کشف بیماری های پنهان و مخفی روحه

موافقم
فرمایشتون درسته

خواهش می کنم.

این موضوع مدت های زیادی دغدغه من بود به همین دلیل طرح کردم.

 

من صحبت شمارو قبول دارم. اما منظورم چیز دیگه ای هست.

زمانی که تمرکز کافی داشتم می نویسم درباره اش.

سلام

دعا به دعا

سلام
یعنی دعا کنیم برای هم؟

پنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۹ , ۲۲:۵۲ علیـرضـا گلـرنگیـان

سلام

ما رو هم از دعای خیرتون فراموش نکنید

سلام
به یادت بودم... 
کاش خوبان به یاد همه مون باشن...

سلام.اقا تورو به خدا التماس دعا:) به طرز وحشتناکی خوبن نوشته هاتون.آدرس توئیتر رو لطف می کنید؟

 
سلام علیکم
نظر لطف شماست
اگر خوبی ای هست از من نیست...

اما نکته ای رو برادرانه عرض میکنم... اگر 5 نفر مثل شما با این غلظت از من تعریف کنن دیگه این نوشته های من خوب نخواهد بود...
این بخاطر ظرفیت پایین منه...
پس مراعات ظرفیت ما رو هم بکنید لطفا...


مدتیه توی توئیترم خیلی کمرنگ حضور دارم:
reza12878116@

الان مجدد هم متن رو خوندم، هم پاسخ شمارو.

 

شما گفتید:

حضرت امام به مسئولین و مردم میفرمودن: قبل از اینکه مردم به سمت شما بیان خودتون رو بسازید...
یعنی تا قبل از این که موج تکثرات اجتماع به سمتتون بیاد این قدرت رو پیدا کنید که اصالت رو به درونتون بدید...
 
مسئله من همین نکته هست. راه رسیدن به همین که آدم «قبل» از ورود به تکثرات اصالت رو به درونش بده.
عمدتا تصور اینه که این از خلوت و انزوا و تعاملات کمتر با مردم به دست میاد.
دوری از تشتت و کنترل خیال هم به نظرم از همین راه به دست میاد.
 
اما همین فکر کنم یه میدان جنگ درونی به نظرم هست. که آدم بالاخره چه کار کنه.
به خودش بپردازه، به بیرون توجه کنه و امر به معروف و... با توجه به فضاهای موجود (حداقل فضاهایی که من درش تعامل دارم) باعث آسیب به خود آدم هم میشه.
 
و این که آدم باید خیلی قوی باشه و قدرت درونی رسیده باشه که بتونه خودش و درونش رو در همه ی این تعاملات حفظ کنه...
 
امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم.
حالا بیشتر متوجه منظورتون شدم
این مسئله یه مقدار باید تخصصی تر بررسی بشه و ممکنه شخص به شخص تفاوت هایی داشته باشه...
فرض کنید ما مجبور باشیم بین دبیرستان مختلط ، و دانشگاه مختلط ، یکی رو انتخاب کنیم...
عقلا کدوم رو انتخاب میکنیم؟
من فکر میکنم منطقی ترش اینه که دانشگاه مختلط رو انتخاب کنیم...
چرا؟
درسته که ممکنه نگاه جنسیتی و اثرات جنسیتی توی سنین دانشگاه و دبیرستان خیلی فرقی نکنه اما در سنین دانشجویی که سن بالاتری هست یقینا قدرت کنترل احساسات و قدرت عقلانی شخص از دوران دبیرستان بیشتره... و احتمال اینکه به توجه علمی شخص آسیب بیشتری بزنه در دوران دبیرستانه...
دارم به نسبت عرض میکنم... بحثم مطلق نیست...
نظر شخصی من اینه که ضرورتی نداره محیط های علمی مختلط باشه...

با توجه به بحث آیا میشه گفت ما داریم دانش اموز رو در یک فضای ایزوله پرورش میدیم در حالی که فضای بیرون جامعه این نیست و این پرورش یک پرورش حباب گونه هست؟
علمی نگاه کنیم باید بگیم این یک پرورش حباب گونه نیست... و روش درستی هست...
چرا؟
چون در این سنین گرایش های غریزی در نوجوان قوت زیادی داره... از اون طرف قوه ای که بتونی این شدت از گرایش رو کنترل کنه در نوجوان خیلی قوی نیست (عقل و به تبع اون تقوا)... لذا اگر نوجوان رو وارد محیط درسی مختلط بکنیم اون رو وارد یک عرصه مبارزه ی درونی نابرابر کردیم...
خب معلومه که نوجوانان غالبا در این میدان مبارزه ، در مقابل گرایش های غریزی شکست میخورن...
حتی اگر کارشون به فعل حرام هم نکشه باز هم اغلبشون به لحاظ ذهنی و تخیلات ، وارد عرصه هایی میشن که از اون رسالت اصلی مدرسه باز میمونن... و این یعنی شکست...

عرضم اینه که این مسئله در سطح کلانِ فعالیت های اجتماعی نسبت به هر شخصی میتونه متفاوت باشه... 

اصل بر اینه که شخص وارد یک مبارزه ی نابرابر نشه... که شکستش قطعی باشه... یا احتمال شکستش به مراتب بیش از احتمال پیروزیش باشه...
لذا ممکنه جایی برای بنده یک مبارزه نابرابر رو رقم بزنه... اما برای شما اینطور نباشه... چون ملکات درونی مون فرق داره...

از اون طرف هم توجه داشته باشید که جایی که مطلقا مبارزه ای وجود نداشته باشه رشد چندانی هم نخواهد بود...
مثلا در همون مثال: سازوکار رو جوری رقم بزنیم که یک شخص هرگز با جنس مخالف مواجه ای نداشته باشه... مثلا در بیرون محیط مدرسه هم هیچ مواجه ای وجود نداشته باشه.. در محیط کار هم همینطور...
این شخص هرگز یه سری از توانمندی ها رو بدست نمیاره...

پس ما اصل مبارزه رو نفی نمی کنیم... بلکه مبارزه نابرابر رو نفی میکنیم...
لذا به اصل مطلب که برگردیم باید عرض کنم
"بیرون" محلی برای به محک گذاشتن منویات درون ، محلی برای تجلی دادن منویات درون، محلی برای پاسخ به گرایش فطریِِ فعل طلبیِ گرایش هاست (گرایش های انسانها ذاتا و سرشتا، از انسان طلب فعل میکنن  و با رسیدن به فعل، تشدید میشن... چه گرایش های مثبت باشن چه منفی... لذا مدیریت گرایش ها اهمیت بنیادی داره)
لذا بیرون برای تقویت درون انسانهاست... اگر برای شخص یک نبرد نابرابر رو رقم بزنه باید محدودش کرد...
اما باید توجه داشت که نباید اصلِ مبارزه رو تعطیل کرد...
لذا اینکه فرمودید دو طرفه هست درسته...
اما از این جهت...
یعنی در درون یک آورده هایی وجود داره (فرض کنید آورده ها مثبت و الهی هستن) این آورده های طلب فعل میکنن در بیرون... اگر شرایط بیرون نبرد نابرابری رو برای این شخص رقم نزنه "باید" اون آورده ها رو تجلی داد... چون اون تجلی دادن هم موجب رشد شخص میشه و هم موجب رشد اجتماع...

اما اگر نبرد نابرابر بود ، نباید به صرفِ نفع اجتماعی اش ، درون شخص رو بمیرانیم...
مثلا شخصی مومن، علمی داره... بگیم علم ایشون خیلی نافع هست... و این شخص مومن رو بفرستیم در جمعی فاسد که طالب اون عللم هستن...
و این مومن هم اونقدر قوی نشده باشه که فساد اون جمع روش تاثیر نذاره... تقریبا مطمئنیم که این شخص متاثر خواهد شد...
اینجا عقل حکم میکنه که این علم توسط این شخص در اون محیط ارائه نشه...
چرا؟
چون نبردی نابرابر شکل میکیره...
چون درون شخص ضایع میشه... ولو اثر بیرونی اش به ظاهر مثبت هست...
و بدونید هرگز در نظام تکوین الهی اینگونه نیست که "درونی" در اثر تجلیاتش دچار خسران و مردگی بشه اما به واسطه اون تجلیات، درون دیگری احیاء بشه...
ببخشید که خیلی طولانی اش کردم...
دوست داشتم کمکی بکنم... امیدوارم فایده ای داشته باشه... 

اگه دوست داری

آره

اختیار داری مشتی...
دعا به دعا برام جدید بود...
از توضیحات و وقتی که گذاشتید واقعا ممنونم.
اما به نظرم توضیحات شما به یک تکمله نیاز داره
اون هم اضافه شدن دشمن همه جانبه به بیرون هست.
وقتی دشمن باشه آدم باید در هر شرایطی بجنگه
فکر کنم در چنین شرایطی دیگه اختیار و تصمیمی مطرح نیست.
وجود دشمن از ما سلب اختیار و تصمیم نمی کنه بلکه اهمیت مدیریت فعالیت بیرونی ما رو چند برابر میکنه...
دشمن در بیرون تغییراتی به نفع خودش ایجاد میکنه که به چه هدفی برسه؟
که درون انسانها رو مسخ کنه و در اختیار بگیره... در واقع این بزرگترین هدفش هست... چون اگر درون انسانها رو در اختیار بگیره میتونه از اونها برده بسازه... میتونه مقاومت اونها رو بشکنه...
یا به بیان دقیق تر، دشمن به ابزارهای بیرونی متمسک میشه (فیلمها و طراحی مدها و لباس ها و ربوی کردن اقتصاد و ...) تا درون انسانها رو از توحید خالی کنه و انسان رو از درون پراکنده و متکثر کنه...
اما مومن باید به گونه ای ابزارهای بیرونی رو در خدمت بگیره که توسط اون ابزارهای بیرون درون انسانها رو به سمت توحید و توحد سوق بده...
دشمن توسط ابزار بیرونی ، درون ها رو از توحید خالی میکنه
مومن توسط ابزار بیرونی، درونها رو به سمت توحید سوق میده...

کار دشمن  ایجاد غفلته... به واسطه بیرون
کار مومن ایجاد فکر و ذکر... به واسطه بیرون

به مومن فرمودن همه اعمالت (بیرون) باید نیت (درون) داشته باشه...
باید روح داشته باشه...
اگر مومن به خاطر حضور دشمن دستپاچه بشه و از اهمیت نیت اعمال غافل بشه و صرفا آورده ای بیرونی با ظاهری اسلامی داشته باشه اعمالش (بیرون) نافذ نخواهد شد و موجب ایجاد ذکر در مخاطب نخواهد شد...

این سنت الهی هست...
برای همین شخصی مثل حضرت امام، شبها جوری اشک میریختن که از نگاه کسانی که روزهای مقتدرانه امام رو میدیدن اون حد از تضرع در شب غیر طبیعی بود براشون...

در حالی که امام به سنت الهی آگاه بودن...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan