سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

دو لبه ی قیچی...

گفت: فلان پیشنهاد رو به صاحب فلان کارخونه دادم... طرح خیلی خوبی بود... فروشش خیلی میرفت بالا...

اما نمیفهمن... چرا اینا اینجوری هستن؟!!... بعد ادامه داد که: یکی به من میگفت: چرا طرح به این خوبی رو به اینها میگی؟!!! خودت دستگاه اجاره کن و اون طرح اقتصادی ات رو اجرا کن...

میدونی  ن. .ا!... مشکل من اینه که خودم پول ندارم...



من که سالها با این ایده پردازی هاش و رفتارهاش آشنا بودم و میدیدم سر اینکه ایده هاش رو قبول نمیکنن و اجراء نمیکنن و اون هم ناراحت میشه و هی از این شرکت به شرکتی دیگه میره و از این تغییر و جابجایی زن و بچه اش چقدر عذاب میکشن...

گفتم: دقیقا مشکل تو اینه که پول نداری... اگر خودت سرمایه داشتی یه مقدار محافظه کار تر میشدی یه مقدار صبور تر و مدبر تر میشدی... یه مقدار بیشتر اهل وفق میشدی... چون سرمایه نداری... یا بهتر بگم: چون سرمایه مال دیگران هست اینقدر بی پروا هستی...

این نترسیدن تو ، اصلا ممدوح نیست... این بی پروایی یک حسنه نیست... بهش افتخار نکن...

تا خودت رو اصلاح نکنی هیچ وقت مدیر خوبی نمیشی... هیچ وقت...



نقد من به بعضی از آرمان گرا ها و انقلابی ها همینه...

بدون هیچ تجربه مدیریتی ، اونقدر داغ و آتشین دم از عدالت نزنین...

یه زمانی یکی اونقدر هتاکانه در مورد یکی از زن های پیغمبر سخن میگفت که دیدم داره شان و منزلت آقا رسول الله زیر سوال میره... شروع کردم نقد کردن حرفهاش در مورد اون همسر پیغمبر... بحث خیلی طولانی شد...

آخرش بهش گفتم: ببین... کاری که تو با من میکنی اون صهونیست و وهابی نمی تونه با من بکنه... تو منو مجبور به دفاع از شخصی میکنی که واقعا در دلم ازش برائت دارم... و خدا به خاطر این تند روی ات ازت بگذره که منو در همچین موضعی قرار میدی... من و دفاع از زنی که خون به دل پیامبر کرد؟!!!!

چرا آدم رو وادار به این کار میکنید؟!!!

گاهی این آرمان گرا ها کاری میکنن که مثل منی از امثال حسن روحانی دفاع کنم... یا حضرت عبااااس... این کار رو نکنید با من؟!!!

من هم سال 92 و مخصوصا سال 96 به دوستام التماس میکردم به این بشر رای ندید به خاک ذلت میکشونه ملت رو...

داغی که رئیس جمهور شدن این آقا روی دل من گذاشت، شهادت حاج قاسم روی دلم نذاشت...

بعد آدم رو مجبور میکنن از این شخص و تیمش دفاع کنه...

 

چرا بعضی از آرمان گراها اینقدر بد آرمان گرایی میکنن؟!! 

غیر عملیاتی...

بدون هیچ درک مدیریتی...

بدون هیچ درکی از اقتضائات مدیریت

وانگهی وقتی هیچ اطلاعی از اصل مدیریت ندارن در مورد مدیریت اسلامی که دیگه نور علی نور میشن...

اینا یه تیغه قیچی بریدن حق در جامعه هستن...

و یه تیغه دیگه اش:

امان از وقتی که بعضی ها اصرار دارن در عقل تجربی بمونن... و بهش افتخار هم میکنن...

اینها هیچ مشکلی ندارن... فقط دیرتر میفهمن حقایق رو... وقتی که شاید جایی برای جبرانش نمونده باشه...

 

بچه ام توی مسئله ای گوش به حرف ما نمیداد... میخواستم به خانمم بگم شش ماه تحمل کنی حل میشه... سن اش که بالاتر بره متوجه این مسائل میشه...

بعد دیدم نه... این چیزی نیست که نشه با تربیت ، به بچه فهموند...

بعد دیدم کاری که تربیت با انسان نکنه، زمان همون رو به انسان تحمیل میکنه...

یعنی چی؟

یعنی اگر کسی در سن 20 یا 25 سالگی نفهمه ملاک های یک ازدواج درست چیه، به احتمال زیاد اگر اهل فکر باشه وقتی 40 سالش شد و دو تا هم بچه داره ، به صورت طبیعی میفهمه ملاک های درست برای ازدواج چیه... اما...

وا حسرتا...

قرار نبود ما انسانها مثل بقیه موجودات محترم، صرفا حیات طبیعی داشته باشیم... هان؟!

همه قصه زندگی انسان همینه...

خودتون و بچه هاتون رو محدود به عقل تجربی بار نیارید...

چنین اشخاصی همیشه از زمانه شون عقب میمونن... این اشخاص برای سیستم ولایی هزینه زا هستن...

هم آرمان گراهای بی تجربه ی بی پروا...

هم انسانهای تجربه زده...

 

اما گفتن بود...

متشکرم

قبلا گفتین که همه جی رو تا تهش نمی‌شکافین برای مخاطب، ولی خب چطور باید از عقل تجربی فراتر رفت؟

من تا الان فکر می‌کردم تنها چاره‌ی ذهن محدودم اینه که در جهات متفاوت سعی کنم تجربه کسب کنم، حتی جهاتی که ضروری نیستن برام یا علاقه‌ای بهشون ندارم.

سلام
وقتی اینقدر دیر به دیر برای ما نظر میذارید ما هم استرس میگیریم و میگیم بذار توی یه وقت مناسب و با تمرکز بالا جواب بدم که این بنده خدا مشتری بشه... بعدش خدا اونقدر گرفتاری به سر آدم می اندازه که کلا فراموش میکنم...
تا من باشم کار امروز رو به فردا نگذارم...

راستش از اونجایی که احتمال میدم خیلی از سخن گفتن با تکلف خوشتون نیاد خیلی خلاصه و کاربردی میگم:
دو تا راه وجود داره تا انسان توی عقل تجربی متوقف نشه...
یکی همنشینی با انسانهایی هست که عمیق تر از ما هستن... واقعا خیلی تاثیر داره...
خیلی نفسِ انسانهای پاک انسان رو بالا میکشونه (و البته انسانهایی که خوب نیستن هم واقعا انسان رو تیره میکنن)
دومی هم تهذیب نفسه...
برای دومی واقعا باید چند کتاب نوشته بشه...

دیروز یه نیرو از اتباع افغان توی دفترم استخدام کردم... آقا سلیمان...19 ساله...
خیلی به دلم نشست...
از بین سه گزینه (دو ایرانی و یکی افغان) ایشون رو انتخاب کردم...
نمیدونم چرا اینقدر دوست داشتنی هست و من دوستش دارم...

انگار علاقه ام به تمام افغانستانی های عزیز رو دارم خرج ایشون میکنم...

سلام 

بالاخره یکی هم حرف دل ما رو زد ممنون از شما استاد ^_^ 

من هم هی باید تذکر  بدم تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر کنار هم باشه. نه فقط یکی. 

یاد این دعوای زرگری دو پیامبر افتادم

و اینکه خطر تفرقه چقدر بد است که هارون ع برای جلوگیری از تفرقه در نبود حضرت موسی ع سکوت کرد. آیات 13 و 14 و 15 طه. 

 

ما هنوز هم فکرهامون هم توجیه نیستن،فکر می کنم یه عده حتی منطق فهم ریشه ی مخالفت ها و تعارض آراء رو هم درک نکردن!

این روزا به هر مسئله ای که در این سطح پیش میاد فکر می کنم یه نمودار درختی بزرگ تو ذهنم شکل می گیره 

« آه من قلة الزّاد و طول الطریق» 

مرز بین این هجوم مشغله ها و انفعال خیلی باریکه دعا کنید به انفعال کشیده نشم... 

سلام علیکم

 

آرمان گرایی و انقلابی گری اگر ولایت پذیری نداشته باشه که دیگه داریم از کدوم آرمان و انقلاب حرف می زنیم؟ آرمان گرایی و انقلابی گری بدون حجت ولایی و عقلی که میشه حرکت در ظلمت. ظلمت نفس و ظلمت جهل.

 

و محافظه کاری برادر تجربه گرایی یا واقع گرایی ست. آرمان گرایی یعنی فراتر از یقین تجربی به یقین عقلی و ولایی عمل کردن. یعنی منتظر یقین تجربی نموندن. شک و ترس از عمل به حجت عقلی و ولایی و صبر برای رسیدن یقین تجربی و عینی یعنی محافظه کاری.

 

محفوظ باشید ان شاءالله

برای اولین بار متوجه شدم چی میگی:)

سلام

الان تو کُل ایران هرکس، در هر مکانی، و در هر جایگاهی، مستقیم یا غیر مستقیم، با پرده و بی‌پرده، درمورد حسن روحانی حرف میزنه، فکر میکنم داره به من میگه...

چقدر متأسفم از تک رأی خودم به ایشون. اصلا این حس در من بوجود اومده که انگار این منم که باعث و بانی وضع موجود مملکتم. 

اجازه دارید سنگسارم کنید. فقط به سَرَم نزنید.

سلام
شما عزیز مائید...
خدا نکنه سنگسار بشید...
علم غیب که نداشتید... ان شا الله دفعه بعدی همه به یک رئیس جمهور صالح برسیم... و کاردان و مدیر و مدبر
دوشنبه ۵ آبان ۹۹ , ۱۷:۵۸ آقای راه‌نشین

سلام چقدر سخت میشه بعضی از مطالبی که معلومه که واقعا مهم هستند رو فهمید. با خودم گفتم از نظرات یه چیزی دریافت کنم که اونها سخت تر نوشته بودند.

چقدر عقبم

سلام
شما تاج سر منی عزیزم...
این حرفا چیه...
منو دیگه همه میشناسن که غالبا حرفهام گنگ هست...
چون جدید هستید و حسن ظن دارید این فرمایش رو دارید...
والا قدیمی ها میدونن ایراد اصلی از منه...

این کامنت رو تا وسطای مطلب که خوندم مینویسم....

آخ آخ آخ... آرمانگراها ؟! حاجی برو بالاتر...مذهبی ها توی درک مقوله مدیریت بنظرم خیلی داغونن!

من یکی که چیزایی توی مدیریت دیدم که اصلا ایمان کسی که مدیریت نفهمه و درک یا تجربه نکرده باشه رو هم قبول نمیکنم.

کاش اینقدر بهمون از ظاهر دین گفتن، یکبار میگفتن بالاخره خدا چطور داره دنیا رو مدیریت میکنه که آخر کار یکی از صفاتش عادل هست؟!

خب شما اون قسمت دوم رو هم بخون...
اون که در مورد تجربه زده ها نوشتم...
شاید اینقدر همراه نباشی با این مطلب...

خوندم، با اونم همراه هستم ...

منظورتون تطبیق نیمه دوم با خودم هست؟

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan