چند مطلب تو این روزا نوشتم اما منتشر نکردم...
بیانم راه بروز و ظهورش رو پیدا نمیکنه...
تصمیمی گرفتم با چند سوال شروع کنم... تا بعدش در ادامه مطلبی مجزا بنویسم (به شرط توفیق و همت)
چند سوال که همگی یک ماهیت دارن:
1_شاید هر کدوم از شما در تاریخ شفاهی ذهنتون اشخاصی رو بشناسید که در حادثه ای (تصادف ، جنگ ، زلزله ، سیل، بیماری، درگیری) اکثر اعضای عزیز خانواده اش رو از دست داده باشه... داغ خیلی از عزیزانش به دلش نشسته باشه...
تاریخ موارد این گونه کم سراغ نداره...
اما چرا؟!!!
چرا این همه سال و این همه انسان هر ساله عزادار امام حسین میشن؟!!!
چرا بدون اینکه هیچ کار رسانه ای و تبلیغی شده باشه اجتماعی چنین عظیم در اربعین عازم پیاده روی میشن؟!!
همه میدونم کار از حکومت و حکومت ها گذشته... تازه حکومت ها اگر مخالف نباشن سعی میکنن سهمی در این حرکت داشته باشن که اغلب هم با ورود بدشون کار رو خراب میکنن...
حکومت ها نه تنها نتونستن تاثیری در این امام حسین خواهی ملت داشته باشن بلکه اگر بخوان مانع هم بشن نمی تونن...
این همه انسانها در مقابل ظلم ایستادن... به فجیع ترین وضع کشته شدن... یا به شهادت رسیدن... اما چرا امام حسین علیه سلام ذکر لبها و دلها شدن؟!!!
معرفت به امام؟
من چنین برداشتی ندارم... خیلی از این عزاداران شاید خیلی هم شناختی در مورد امام حسین نداشته باشن...
اما نمی تونن شرکت نکنن...
این استقبال از امام حسین علیه سلام بر اساس معرفت به امام نیست...
اما اقبال هست واقعا...
منشأ اون مغناطیسی که این همه انسان رو میکشونه پای محافل حسینی کجاست؟!!!
من که عددی نیستم اما حتی علمای بزرگ هم در سرِ این مغناطیس حیرانن و سخنی ندارن... منم بنا نیست اسراری بگم...
نکته ای هست که میخوام برجسته اش کنم... تا مطلب بعدی رو بتونم بهتر بیان کنم...
.
.
یا سوال دیگه ام:
مگر بعد از پیامبر اسلام اکثر جماعت مسلمین (به غیر از عده ی قلیلی ، کمتر از انگشتان دو دست) سقیفه ای نشدن؟
23 سال زحمت پیامبر... بعدش 4 الی 5 نفر علوی...
عملا نزدیک به صفر...
اما ماند... و چه ماندنی؟!!!
چرا ماند؟!!
اسلامی که همین امروز که این همه شیعه و علوی داره... باز هم علمای علوی اش جرات نمی کنن هر حرفی از عقاید شیعه رو بیان کنن از ترس تکفیر شدن و به پا خاستن نزاع در همین اجتماع شیعی...
پس ماندن این اسلام و توسعه اش هم خیلی به علت معرفت مردم نیست....
چون واقعا در خیل عظیم این مردم زندگی میکنیم... خییییلی ها که مسلمان شناسنامه ای هستن فقط...
خیلی از مذهبی هاشون هم که... از ترس این مذهبی ها خیلی از اولیای خدا هنوز در خفا باید عقاید حقه شیعه رو بگن....
اما هر روز داره وسعت این دین در بین اجتماع بیشتر میشه...
چرا؟!!!
قبول دارم... پیامبر اسلام منطق داشت... بر اساس وحی سخن گفتن... نظام مند و محکم سخن گفتن... در وجه ظاهری کلامشون نمیشه خللی وارد کرد به لحاظ علمی... اما اکثر پیروانشون که اصلا در وادی این منطق نیستن... اصلا نمی دونن این چیزا رو...
چرا نه تنها ماند... بلکه وسعت هم پیدا کرد؟!!! و نه تنها وسعت پیدا کرد بلکه جریان ساز ترین جریان در جامعه بشری شده؟!!!
چرا؟!!
حرفای خوب داشت؟
مگه دیگر مکاتب حرفای خوب ندارن؟
تازه پشت اون حرفای خوبشون، قدرت رسانه ای کاملا برتر هم وجود داره...
چرا اسلام با این قدرت رسانه ای ضعیف داره فراگیر میشه؟!!
یاد ابن سینا افتادم...
شاگردش بهش گفت: استاد شما با این هوشی که دارین اگر ادعای پیامبری میکردین... مردم بهتون ایمان می آوردن...
ابن سینا چیزی نگفت:
شبی زمستونی که با هم خوابیده بودن... نیمه های شب شاگرد رو از خواب بیدار میکنه و میگه من خیلی تشنه ام... برو برای من از داخل چاه ، توی حیاط، آب بیار...
شاگرد میگه: استاد بیرون یخ بندان هست و هوا به شدت سرده کمی آب در داخل کوزه مانده از آون آب بنوشید...
در همین وقت صدای موذن از بالای منار بلند میشه و اذان میگه...
این سینا میگه: 400 سال پیش پیامبری اسلام رو به مردم عرضه کرد... امروز بعد از 400 سال این شخص توی این سرمای استخوان سوز میره بالای اون منار و اذان میگه... اما من امروز که در کنار تو که شاگردم هستی هستم و میگم برو برام از چاه آب بیار ، نمیری...
حالا میدونی من چرا نمی تونم ادعای پیامبری بکنم؟
نمیدونم متوجه منظور ابن سینا شدید یا نه...
اما منظور ابن سینا همون جواب سوال های منه...
خوبه روش فکر بکنید...
تا من وقت و توفیق و همت پیدا کنم مطلب بعدی رو بنویسم...
مطلب کاملا اجتماعی هست... و کاملا مرتبط به حکومت... و حکومت جهانی... و نظم جهانی حکومت آخر الزمانی...
بذارید حالا که وقت امروزم رو گذاشتم برای این مطلب...
یه نکته دیگه هم بگم:
هر چی سطح نزاع خیر و شر بالاتر بره... شر در ظاهر بیشتر لباس خیر به تن میکنه...
چون خیر بر اساس فطرت مردمه و ترویجش و پذیرشش بین مردم خیلی راحت تره... پس شر و باطل برای اینکه بمونه ، هر چی سطح تقابل بالاتر بره بیشتر به خیر شباهت پیدا میکنه...
چرا؟
برای اینکه بتونه بمونه...
لذا اگر روزی دیدید جبهه باطل به جای ترویج فیلم های پرن... فیلم های عرفانی ساخت...
شما رو دعوت به عالم معنا کرد...
شریعت رو براتون تبلیغ کرد...
خودش هزاران مقاله بر علیه بی حجابی و فحشا و... نوشت، هم خوشحال باشید و هم ناراحت...
خوشحال از این جهت که سطح نزاع بالاتر رفته و ناراحت از این جهت که اگر بصیرت نداشته باشیم تشخیص خیلی سخت میشه...
چه اینکه دیدیم در سال 59 جنگ بین مومنین ما با بعثی ها بود که چندان اهل دین هم نبودن...
بعد از چند دهه مهم ترین جنگ جهانی بین مومنین با کسانی شد که اونها هم شعار شهادت داشتن... اونها هم حافظ قرآن بودن... فقط بغض اهل بیت رو در سینه داشتن...
و براتون بگم که الهی این حرف من درست نباشه اما جنگ بعدی بین کسانی خواهد شد که هر دو طرف نزاع سنگ حب اهل بیت رو بر سینه میزنن... بین همون مومنین ما و کسانی که اهل مودت اهل بیت هستن...
پس هر چی جلوتر میریم سطح نزاع داره میره بالاتر...
سطح نزاع خیر و شر در ابتداء خلقت بالا بوده... نزاع بین شیطان و ملائکه بر سر سجده کردن روی مصادیق بوده... نه اصل سجده کردن...
ابلیسی در مصداق مشکل پیدا کرده بود که چند هزار سال عبادت در پرونده داشت...
خب نکته دوم هم این شد که در آخرالزمان، شر بسیار به خیر شبیه میشه...
یعنی لباسها یکی خواهد شد...
در ظاهر اشتراک خواهد بود...
- دوشنبه ۱۲ آبان ۹۹