سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

حرف خوبی که ضد دین درست میکنه...

خیلی از آدم خوبا ناخودآگاه موجب بد شدن خیلی آدما میشن...

چون اون کار خوب یا اون حرف خوب رو در مقام بیان و عمل، کفران میکنن...

یعنی چی؟

یعنی یه حرف خوب رو چون خودشون خوششون اومده بیان میکنن و با اون حرف خوب هم با دیگران احتجاج میکنن... 

سوال:

آیا خدا هم دوست داره توی اون لحظه و اون مکان، اون حرف بیان بشه؟

به همین سادگی میشه با حرفهای خوب و کلام معصومین، آدما رو از حقیقت دور کرد...



دوستی همیشه از بعضی اشقیا در صدر اسلام ابراز برائت و تنفر شدید میکرد و میکنه... و همیشه هم انتظار داره من در برابر اون ابراز تنفرش تایید و همراهی داشته باشم...

اما من غالبا سکوت میکنم و بحث رو عوض میکنم... چند باری هم در وقتی که در مورد اون اشقیا حرفی نمیزد بهش گفتم ابراز تنفر و برائت تو به این شکل، میتونه تنفر و برائت اطرافیانت رو از اون اشخاص کم کنه.. و اگر اشخاص پلیدی هایی در درونشون باشه چه بسا تبدیل بشن به مدافع اون اشقیاء...

اونجا به شکل دیگه ای استدلال کردم و پذیرفت...

اما بهش نگفتم تو برائتت چون برای خدا نیست، اینقدر برجسته اش نکن... دشمن سازه... منکرسازه...

اما این دوستم به خاطر اینکه غالبا در مقابل تخلیه استرسش به شکل ابراز برائت از اشقیا سکوت میکنم، داره به من بدبین میشه...



اول به خودم میگم...

با حرف خوب و کار خوب، میتونیم دشمن خدا و دین درست کنیم

نکنیم...

سلام

این که برائتمون اگر برای خدا نباشه دشمن سازه، خیلی قبول دارم. به عینه دیدم.

طرف رو از الانش بدتر می‌کنه. جنگ و جهاد و تبری و تولی واقعا فقط باید برای خدا باشه!

سلام
هر که در این نردبان بالا نشست
چون بیفتد استخوانش سخت تر خواهد شکست

جنگ و جهاد و تبری و تولی و امر به معروف و نهی از منکر بالای این نردبان نشستنه...

این مورد فرمایشتون خیلی درسته و البته نقطه مقابلش هم همینطوره، زیادی تعریف کردن به خصوص برای اثبات حقانیت هم دافعه و انکار سازه مخصوصا که خیلی از ادله مطروحه محل تردیده به خصوص در مراجعه با نص آیات قران ...

 

و یک نکته دیگه اینکه، ادعای برای خدا بودن و نیت برای خدا داشتن چیز خوبیه، ولی باید در مسیر خدا بود یا نه، در مسیری که کلام خدا برامون ترسیم کرده یا نه؟ و الا تقریبا همه مذاهب و تفکرات خودشون رو بر حق میدونن و نیتشون رو خدایی میدونن، ولی آیا راه و مسیری که دارن میرن با انچه خدا گفته مغایرت داره یا خیر؟؟

فارق از اینکه شما چه دیدگاه و جهان بینی ای دارید دارم نگاه خودم رو مینویسم:
در باب اداعای بر حق بودن مذاهب فرمایش شما درسته...
من حتی در مورد قرآن هم سوال شما رو دارم
داعش هم بر اساس استناد به قرآن سر میبرید... سردار سلیمانی هم با همون قرآن به مقابله رفته بود...
پس سرِ خودِ قرآن هم چون بحث تاویل و تفسیر پیش میاد خیلی نمیتونیم بگیم بهترین مرجعه...

من توی سیر تفکر اعتقادی خودم به این نتیجه رسیدم هیچ متن مکتوبی به صرف اینکه یه متن مکتوب هست، ولو اینکه اون متن از طرف خدای متعال باشه نمیتونه موجب وحدت مذاهب باشه... نمی تونه موجب تقرب مذاهب باشه...
وحدت و تقرب به معنای واقعیش... نه به این معنای محافظه کارانه و سیاسی ای که شاهد هستیم...

در چنین شرایطی باید چگونه اعتقاداتم رو بسازم؟!!
فرض کنید نه شیعه هستم و نه سنی و... اصلا از مریخ اومدم... وقتی میبینم در تفسیر همین قرآن و تابعین همین قرآن چند ده نحله فکری و مکتب و مذهب شدن...
حقیقت رو از کجا جستجو کنم؟

و تازه برای منِ شیعه امام غایبم فرمایشی دارن که گویا کار رو سخت تر هم کردن در تشخیص حق:
فرمودن: در زمان غیبت ما رجوع کنید به رواة احادیث ما... و اونها بر شما حجت هستن...
و ویژگی های نفسانی ای هم برای این رواة برشمردن...

شما فرض رو فعلا بر این بگیر که این روایت از امام زمان درسته... فرض که میشه کرد (برای اینکه بحث شکل بگیره)
اولا اون ویژگی ها همه درونی هست (مثلا هوای نفس بر اون شخص غلبه نداشته باشه و ...) و من چجوری درون افراد رو بشناسم؟... این اولین سختی...
ثانیا گیرم که همچین آدم یا آدمهایی رو در عصر خودمون پیدا کنیم... چرا باید بر ما حجت باشن؟.. مگه خودمون قوه عاقله نداریم؟!!
اگه قوه عاقله مون ضعیفه که بازم در تشخیص همون راوی حقیقی دچار خطا میشیم.. و اگر ضعیف نیستیم اصلا چه نیازی به راوی داریم؟
خودمون قرآن رو میخونیم دیگه...

من از تجربه و کف میدون حرف میزنم... چندین قرن اشخاصی به خودِ قرآن استناد کردن و از دل قرآن دهها مذهب بیرون اومده که غالبا اعتقادت همدیگه رو قبول ندارن...
تجربه و واقعیت کف میدون به من میگه متن هر چند خییییلی مهمه و وجودش حیاتی هست... اما به تنهایی نجاب بخش نیست... واقعیت کف میدون داره به من میگه...
خب پس راه نجات چیه؟
راه آرمیدن چیه؟
باید اندیشید... اندیشه متمسکی هست که اگر با صدق بهش چنگ بزنم برام در باز میکنه... راه میفهمم به چه چیزی باید چنگ بزنم...

شاید کمی مرتبط:

 

«مخالفان ما سه نوع خبر در فضایل ما جعل کرده‌اند:

۱.غلو

۲.کوتاهی در حق ما

۳.تصریح به بدی‌های دشمنان ما و دشنام دادن به آن‌ها

 

وقتی مردم اخبار غلو آن دسته را می‌شنوند، شیعیان ما را تکفیر می‌کنند و می‌گویند که شیعه، قائل به ربوبیت ائمهٔ خود است؛ وقتی کوتاهی در حق ما را می‌شنوند، به آن معتقد می‌شوند؛ و وقتی بدی‌های دشمنان ما و دشنام به آن‌ها را می‌شنوند، ما را دشنام می‌دهند.»

 

عیون اخبار الرضا، ج۱، صص ۳۰۴-۳۰۳

ممنون بابت اینکه با مرجع صحبت میکنید

و جمله ی شاید کمی مرتبط رو هم نوشتید...

این یعنی کلا مرتبط نبود؟ :))

 

منظورم این بود گاهی ما با دفاع‌های نادرستمون دقیقا داریم مثل دشمنان اهل‌بیت عمل می‌کنیم. یعنی ناخواسته و ندونسته داریم از همون تکنیک‌های اونا استفاده می‌کنیم؛ با این که نیتمون صدوهشتاد‌د درجه متفاوته.

چرا روح کلام که مرتبط بود...
سمت و سوی مطلب من در مقایسه با این روایت نیاز به یه سری شفاف سازی ها داره...
مثلا تعابیر مختلف از غلو میشه امروز...
یه سری تعابیر از ائمه معصومین، امروز در بین خودِ شیعیان (برخی نحله ها) هم غلو فرض میشه اما واقع اینه که غلو نیست... 

راستش اینکه شما کتاب خدا رو کافی نمیدونین و استناد میکنین به شواهد میدانی عجیب نبود و بسیار باهاش برخوردم

 

اتفاقا این ده ها مذهب و نحله و انشعاب و شیعیانشون زمانی ایجاد شده که مومن به بعض و بی توجه به بعض دیگر شدن و روایات و احادیث و مبنای تشخیص و تفسیرشون کردن

 

عقاید خیلی از این مذاهب رو وقتی با کلام خدا، به تمام و جامع به کلام خدا رچوع میدین متوجه انحرافات و بدعت ها و اشکالات شون میشه شد 

 

اینکه قران رو غیر قابل استناد و ارجاع دونست، یکی از عمده ترین دلایل انحراف برخی مذاهب میتونیم بر بشمریم. کم ازین انحرافات تو اصول اعتقادی و اعتقادات عملی مذهب دیده نمیشه...

 

جالب اینجاست هرجا تناقض اعتقادی با کلام خدا مطرح میشه، استفاده میکنن از همین استدلال و قران رو امری غیر قابل استناد و ارجاع مطرح میکنن تا با احادیث خودشون عقایدشون رو مطرح کنن.

اتفاقا اختلاف اقطاب دنیای اسلام بر سر مومن به بعض و کافر شدن به بعضی دیگه نیست...
مگه میتونن آیه ای از قرآن رو منکر بشن یا بهش کافر بشن؟!!!
نه الازهر میتونه ... نه عربستان و نه نجف و قم...
اما تا دلتون بخواد توی بحث تفاسیر و تاویل زاویه ها شروع میشه...
مثلا از این سه مرجعی که نام بردم به عنوان یک بیگانه از اسلام، بپرسم معنای آیه 23 سوره شوری چیه؟
اون فی القربی چه کسانی هستن؟
آیا نباید وارد شان نزول آیات بشن تا بتونن جواب دقیق بدن؟
قرآن که توی خلا نازل نشد...
وانگهی اصلا مگه میشه گفت حسبنا کتاب الله در حالی که شکل نمازی که میخونیم در قرآن نیامده و هر کدوم از مذاهب دارن به سنتی عمل میکنن که قبولش دارن...

اینکه بگیم هیچ نیازی به سنت و احادیث نداریم و خود قرآن کفایت میکنه هم حرف دقیق و عمیقی نیست...


با کمال احترام خواستم عرض کنم که قصد مجادله و جسارت ندارم 

 

جسارتا بحث انکار نیست، بحث بی توجهیه.

نص آیات رو کسی منکر نمیشه عمدتا برداشت های یک سویه برای اثبات ادعاهای خودشون دارن، در واقع یعنی به جای اینکه غرض شون همسویی با کلام خدا باشه،  آیات و بعضا تفاسیر و شآن نزول ش رو دست آویز اثبات ادعاشون میکنن( بالاخره یک نفر راست میگه، نه دونفر، و برای تشخیص حق از باطل چه چیزی مطمئن تر از کلام خدا!؟؟)اینکه الازهر یک برداشت از قرآن داره و قم و نجف یک برداشت دیگه، خب باید دید برداشت های کدوم جامع و مانع بوده و با آیات دیگه قرآن در تضاد نیست.

 

از قضا همین حسبنا کتاب الله ی که مذاهبی مخالفش هستن، از برای اینه که اگر قرار باشه اصول اعتقاداتشون رو به نص کلام خدا عرضه کنن با کلی تناقض و ضدیت مواجه خواهند شد و لذا از حربه شان نزول و تأویل وتفسیر برداری آیات استفاده میکنن که ادعاشون رد نشه

 

جا داره این نکته رو اضافه کنم اینکه عرض بنده ناظر بر اصول اعتقادی است نه قواعد و مسائل فقهی، بیشتر ناظر بر اصول مذاهبه تا فروع و دستورات فقهی به همین جهت مثلا کیفیت و نوع خوندن نماز اونقدری اهمیت نداره که مثلا تعریف امامت وجایگاه اون در مذاهب مختلف. 

 

نکته دیگه ای که به نظرم میاد اینه که عمدتا مذاهبی که کلام خدا رو کافی نمیدونن از قضا کلام ائمه خودشون رو به مراتب بیشتر توجه میکنن و در موارد بسیاری ارجح میدونن و این یکی از دلایلیه که باید در خصوص مذاهبی که کتاب خدا رو خفیف میکنن که سایر مرجع های مورد نظرشون رو تحکیم کنن و همه هم و غم شون اثبات حقانیت اون مراجع هست رو باید با ملاحظه بیشتری نسبت به حقانیت اصول عقاید بالتبع فقه شون تآمل کرد

 

 

* جسارتا مساله شناخت فی القربی اونقدری مهمه که معنای مودت اهمیت داره،  و اینکه مودت ربطی به اطاعت و عصمت و امثال این نداره لذا تو همین مثال هم میشه اصل و فرع رو دید و متناسب با اون شاخص هامون رو تنظیم کنیم. و همین آیه رو اگه قرار باشه با اصولی که فرمودین، یعنی شان نزول، روایات مترتب و ... و بدون توجه به نص خود قرآن و به استناد سایر مراجع تشخیص بدیم میشه همین چیزی که الان برخی راجع به این آیه میگن، این آیه و آیه اهل بیت و امثال این بسیارن

 

و البته اینکه بگیم قرآن رو با سنت و روایات و داستان های تاریخی که عمدتا چندصدسال بعد از وقوعشون ثبت شدن باید تفسیر کنیم  که به مراتب حرف ناقص و غیر قابل قبولی باید باشه، اینطور نیست؟؟

 

ببخشید

چرا باید فکر کنم که مجادله هست؟!!
شما دارید برداشت خودتون رو میگید منم برداشت و نظر خودم رو میگم...

پس توی فروع و مسائل فقهی حق دارن که به روایات و سنت رجوع کنن...
اما توی عقاید و اصول باید صرفا به قرآن استناد بشه...

سوال:
نبوت از اصول دین هست... من میخوام باور به نبوت رو از قرآن استخراج کنم...
برای اینکه یقین داشته باشم یک شخصی نبی هست باید یقین داشته باشم عصمت هم داره...
خب عصمت داشته باشه یعنی چی؟...
یعنی فقط دروغ گو نباشه؟...
تعریف عصمت رو از کجای قرآن بیارم؟


موضوع اصل نبوت که درجای جای قرآن آمده، نبوت و رسالت انبیا و رسول اعظم صلوات الله علیهم اجمعین، اتفاقا به اسم هم اومده، راستش متوجه نشدم اطمینان ازینکه شخصی نبی هست یا خیر رو

مثلا عیسی ابن مریم سلام الله علیهما یک شخص مشخصی هستن ما دو تا نداریم 

بدیهیه که فروع و مسائل فقهی رو هم باید با قواعد و اصول قرآنی تطبیق داد نه روایات و داستان های تاریخی، منظورم اینه جای اصل وفرع نباید عوض شه، ما خودمون رو باید با کلام وحی تطبیق بدیم نه اینکه قرآن رو با ادعاهای خودمون تفسیر کنیم

 

 

ولی در باب عصمت، بحث زیاده، اولا تعریف عصمت مهمه و ازون مهم تر لزوم داشتن و مختصات اون عصمته که مهمه و محل اختلاف اصلی، اتفاقا همین مساله رو هم میشه به کلام خدا ارجاع داد و تعریف و لزومش رو استخراج کرد، مثلا وقتی راجع به عملکرد انبیا مختلفی مثل حضرات موسی و یونس و ... صحبت میشه، در کتاب خدا ما چیزی به نام عصمت با تعریفی که برخی فرق میدن در تضاده و ... یا در مورد بیان و ابلاغ وحی تکالیفی که امر شده و مثال های دیگه خیلی سخت نیست که ما اعتقاد فرق رو با اون مثال های قرآنی بسنجیم و ببینیم که آیا تعریف این فرق با عصمتی که در قرآن برای انبیا قائل شده آیا هم راستاست یا خیر.

 

 

قبلش عرض کردم که اگر قرار هست عقاید و اصول دین تحقیقی باشه معنای تحقیقی اینه که پیش فرض های درون دینی مون رو کنار بذاریم...
بله من جناب رسول الله رو به عنوان نبی و رسول خدا قبول دارم.. این یک باور درون دینی هست برای من...
اما یه وقتی هست میخوام این نبی و رسول رو جوری بپذیرم که بتونم در مقابل هر کسی که با اسلام بیگانه هست هم از این رسول سخن بگم و کلامم برای اون بیگانه با دین هم قابل درک باشه...

لذا میگم در پذیرش نبوت به صورت تحقیقی، مسئله عصمت یه موضوع بسیار محوری میشه...
که اتفاقا بسیار هم اختلافی هست...
یعنی نگرش معتزله با اشاعره در مورد عصمت فرق داره(در بین اهل سنت)
نگرش نحله های شیعه در تعریف عصمت متفاوته...
.
.
نمیدونم... خیلی مایل به بحث ریشه ای در این باب هستم... اما میدونم این مسئله بین من و شما مثنوی هفتاد من کاغذ میشه و من فرصتش رو ندارم...



ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan