سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

حلقه ی مفقوده ی ظهور...

اگر فرض کنیم که حق متعال جسمیت پیدا کنن و بیان روی زمین و همه بدونن این خداست که جسمیت پیدا کرده و جز به منافع ما و جز به خوشبختی ما فکر نمیکنه و راضی نمیشه...

و باز هم فرض کنید این خدای مجسم در ذهن همه خیر مطلق هست و همه مایلند که مو به موی دستوراتشون رو اجراء کنن...

 

فکر میکنید در چنین شرایطی جامعه به سمت هدایت و صلاح و رستگاری میره؟!...

در چنین شرایطی اون خدای مجسم دیگه غریب نمیشه؟ و بسط ید داره؟!!

 

نظر من اینه که :خیر...

تازه آغاز برملا شدن باطن هاست و تازه وقت دیدن عجایب از مردم هست...

تازه وقت دیدن این واقعیت هست که مردمی که این خدای مجسم رو خیر مطلق میدونن و دوستش هم دارن اما با همه ی این وجود تنهاش میذارن...

حلقه ی مفقوده کجاست؟

 

حلقه ی مفقوده اینجاست که اگر اون خدای مجسم و خیر مطلق بیرونی، یک نمایندگی در درون هر شخصی نداشته باشه، کارها همچنان قفل باقی میمونه...

حالا بحث رو از فرض خارج کنم و واقعی ترش کنم:

پیامبری که لاینطق عن الهوا بود و جز خیر مطلق از زبانشون جاری نمیشد، هرگز حاضر نبودن و نشدن تشخیص حق رو به مردم تحمیل کنن...

اگر یک تشخیص دهنده حق در بیرون وجود داشته باشه (امام) اما سیستم تشخیص حق در درون هر انسانی بیدار و فعال نباشه، امام غریب میشه... هر چند همه ی دلها با اون امام باشه...

 

لذا غیبت همون مهلت و فرصت حق هست برای آگاه شدن مردم به این حلقه ی مفقوده...

هر وقت مردم به این تشخیص برسن که اگر سیستم تشخیص حق در درونشون فعال نباشه (بصیرت) وجود تشخیص دهنده حق در بیرون خیلی نمی تونه جامعه ای رو الهی بار بیاره... اونوقت هست که ظهور اتفاق می افته...

 

شاید سوال پیش بیاد که اگر غالب مردم اهل تشخیص حق در جزئیات زندگی (بصیرت) باشن دیگه چه نیازی به امام دارن؟

سوال قشنگی هست...

به نظر من اگر به جواب این سوال برسیم میفهمیم چرا غیبت امام معصوم یه محرومیت نبوده بلکه یک فرصت الهی بوده... و اگر به جوابش برسیم در می یابیم که معنای حقیقی ظهور چیه؟!!

 

سلام 

به نظرم جواب اون سوال قشنگ شاید این باشه: بصیرت چراغه، راه نیست. امام خودش راهه.

 

سلام
بذارید مستقیم نریم سراغ جواب این سوال...
قبلش به این فکر کنیم که آیا میتونیم بپذیریم غیبت امام ما یک محرومیت نبوده؟!!
یک تنبیه برای امت و مردم جهان نبوده؟!!

آیا میتونیم بپذیریم که تمام انبیاء از حضرت آدم تا حضرت خاتم مرحله ی غیبت تامه و غیبت کبری رو آخرین و برترین مرحله برای ظهور تام دین میدونستن؟

یا نه...
باورمون اینه که اگر مردم امام کشی نمیکردن ما دچار این غیبت نمیشدیم؟!!

یه مثال بزنم شاید بتونم بحث رو جا بندازم
به آیه ی 30 و 31 سوره نور مراجعه کنید
صحبت از غض بصر و محافظت از فروج هست...
ندیدن و نمایش ندادن...
یعنی نه در معرض قرار بدید و نه اراده به دیدن بکنید...
یعنی هم عرضه نکنید هم تقاضا نکنید...
در حالی که هم میل به عرضه وجود داره و هم میل به تقاضا...

بعد برای این مصداق میفرمایند میل رو برای محارم بروز بدید... که الان بحثم اصلا جنسیتی نیست...

بعد امام صادق علیه سلام میفرمایند وقتی به نامحرمی رسیدید و دلتون خواست نگاه بکنید و بصر رو غض نکنید، چشم هاتون رو به جای دیدن اون نامحرم به صفحه ی آسمان بیندازید... تا درهای ملکوت برای شما باز بشه (نقل به مضمون)

چرا حرام و محروم کردن از نگاه کردن به نامحرم و عرضه کردن به نامحرم؟!!
این حرام کردن، برای محرم شدن هست...
برای محرم شدن در عالم ملکوت...
در ناسوت محرومیت ابزاری هست تا در ملکوت محرمیت اتفاق بیفته...

میفرماید اگر چشمت به نامحرم افتاد به جای تیز شدن در اون نامحرم چشم هات رو ببر به سوی صفحه ی آسمان... تا ملکوت برات مکشوف بشه...

عامل اصلی ظهور حضرت بقیه الله ، خودِ غیبت هست...
شما یه بررسی بکنید ببینید علم و علما در زمان حضور فیزیکی حضرات معصومین رشد بیشتری داشته یا در زمان غیبت امام عصر؟!!
اگر غیبت یک بستر رشد نبود که اینقدر علم و علما افزایش سطح پیدا نمیکردن...
پس این محرومیت ظاهری در ناسوت کلیدِ محرمیت حقیقی در ملکوت هست... حق متعال اراده کردن امت به سمت ملکوت حرکت کنن... از این جهت تمام انبیاء منتظر غیبت تامه بودن...
تا غیبت تامه نشه ظهوری رخ نمیده...

و حرف خیلی بیشتر از اینهاست... 

خب اصولا همین طوریه. تنبیه کلا باید همین طوری باشه. 

در این که کلا این یه محرومیته شک نیست. نمیتونیم بگیم چیزی که برای اماممون مثل زندان می‌مونه و نمیذاره تمام ظرفیت های امامت بروز پیدا کنه، و باعث غصه و غم ایشون هست، اصالتا یه فرصته و این بخشش رو بزرگتر کنیم. اما در پس همه تنبیهات همیشه فرصتی برای رشد هست.

من وقتی پسرم رو تنبیه می‌کنم و مثلا اونو از یه برنامه دوست داشتنیش محروم می‌کنم، زمانی اون می‌تونه نظر دوباره منو جلب کنه که توی زمان اون محرومیت به جای معذرت خواهی صرف، و ابراز ندامت دائمی و حتی چون زدن با من، به تغییر رویه غلطش فکر کنه و تا حد ممکن اونو بروز بده و البته از زمان محرومیتش از اون امتیاز یه استفاده مفید بکنه. مثلا یه کتاب بخونه یا یه تفریح مفید مثل ورزش انجام بده. اما توی این که من از سر ناراحتی و به خاطر عملکرد اشتباهش اون امتیاز رو ازش سلب کردم، نمی‌تونه شک کنه.

 

این بخش که این که تنبیهه سرجاش ولی عملکرد درست ما می‌تونه روند غیبت رو تغییر بده هم سرجاش. برای همین ما عقیده داریم همین کسانی مثل امام خمینی با ایجاد حکومت اسلامی  کار خیلییی درستی کردن.

 

 

من محرومیت رو اصلا انکار نمی کنم...
اما دلایلی دارم که نگاه محرومیتی به قضیه غیبت، یک نگاه اولیه هست و اصالت نداره...
مثل زندان بودنِ برای امام، به این علته که برای شیعیانشون هم مثل زندانه...
اینها همه درسته اما معتقد به اصالت دادن به نگاه محرومیتی نیستم...
اما خب فرصت پرداختن بهش رو هم ندارم متاسفانه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan