سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

خوابِ قرآنی (قم اللیل الا قلیلا)

میگفت اگر فرصت خواب در ساعت 9 تا 1 شب رو از دست بدید در هیچ ساعت دیگه ای روح بخاری به اندازه خوابیدن در این چهار ساعت تقویت نمیشه... هر چند ساعات خواب رو زیاد کنید... مثلا 12 شب تا 10 صبح بخوابید اونقدر احساس از بین رفتن خستگی نمی کنید که اون 4 ساعت رو بخوابید...

 

و من واقعا توی روز کمبود زمان داشتم... به خاطر شدت زیاد کارها و کوچیک بودن بچه ها و رسیدگیشون و خسته شدن همسرم و ....

هی میدویدم بازم هم خودم ناراضی بودم و هم همسرم...

میخواستم به خانمم بگم: پدر آمرزیده... نمی بینی نیم ساعت هم برای خودم ندارم... همه اش در خدمت شمام... پدر خودم هم در اومده... فرصت نفس کشیدن بدید بهم...

و دیگه به ساعت ده و نیم شب که میرسیدم تقریبا خستگی بهم غلبه میکرد... و شیطنت بچه ها عصبی ام میکرد... مخصوصا که 1 ساعت آخر بیداریشون وقت انجام کارهایی مثل مسواک زدن ها، خواباندن بچه ها... آشغال جمع کردن... آماده کردن کیف برای مدرسه فردا و...بعضی مراقبت های درمانی مثلا روغن زدن توی بینی امیر علی برای خون دماغ نشدن درا ین فصل و... اگر سرما خوردن دادن دارو ها و... یا عوض کردن پوشک قبل از خواب و... بعد به همه اینها اضافه کنید که من کارها رو خیلی با آرامش و بدون عجله کردن انجام میدم یعنی زمان بیشتری هم میبره...

بعد فکر کنید در اوج خستگی وقتی زیر اندازشون رو پهن میکردم تازه بازی کردنشون با تشک ها شروع میشد... مثلا میرن زیر تشک و تشک رو جمع میکنن و باهاش قایم باشک بازی میکنن و ... انگار تازه اول انرژی شون هست...

 

خانمم هم میگفت منم خسته ام... کشش ندارم... و کمکی بیش از این میخواست...

مونده بودم...

میگفتم خدایا... من همه ی وقتم رو دارم میذارم... چکار بکنم دیگه؟!!...

وقتی این سخنرانی رو در مورد خواب شنیدم... به خانمم گفتم بیا یه مقداری سبک زندگیمون رو تغییر بدیم...

ایشون میگن روح بخاری در 4 ساعت از ساعت 9 تا 1 شب به صورت کااامل ترمیم و تقویت میشه... بعد شرایط خواب رو هم گفتن مثلا تاریکی مطلق باشه و صدایی نباشه و ...

گفتم به نظر من برای امثال من که مزاجم هم بهم ریخته این جواب نده... بلاخره بخشی از خستگی من ناشی از کبد چرب هست... اما بیا امتحان بکنیم...

خب خوابیدن ساعت 9 شب مخصوصا توی رمضان که بعد از 8 اذان میگه تقریبا غیرممکن هست... رکوردی که تونستیم ثبت بکنیم خواب در ساعت 10.30 شب بوده...

ولی آقا برای من که معجزه کرده...

ساعت 2 شب چنان خستگیم در میره که انگار تازه متولد شدم...

خانمم هم خیلی دوست داره زمان صبحش رو احیا کنه... اما میگه خسته ام و نمیتونم از خوابم بزنم...

ولی این روش رو ایشونم خیلی پسندیدن... چون دیدن میشه از این زمان استفاده کرد و نیاز به خوابشون هم برطرف بشه...

 

اون بنده خدا میگفتن اگر شما بتونید این 4 ساعت رو بخوابید روح بخاری (اصطلاح طب سنتی هاست... آقا دکتر مهربون بیا به کمک) جوری استراحت میکنه و خستگی تون در میره که جسم میتونه 20 ساعت بعدش رو براتون کار بکنه...

چون اونجا هم بحثی داشتن که اعضای اصلی بدن مثل قلب و کبد و ... خواب و استراحت ندارن... و 24 ساعت در حال فعالیت هستن پس دقیقا خواب به کدام شان انسان برمیگرده و چه چیزی در انسان نیاز به استراحت داره...

و میرسیدن به روح بخاری و سلسله و رشته های عصب در جسم انسان...

 

خلاصه که خیلی جواب داده و همسرم هم خیلی مایل شد ساعتش رو از 10.30 بیاریم عقب تر و حتی به 9.30 برسونیم برای بعد رمضان...

 

میخوامت خداجون...

برداشت من اینه که اون 4 ساعت به این علت خیلی موثره که ساعت فراگیری کامل تاریکی منطقه مکانی ما هست و تا نیمه شب شرعی این تاریکی به اوج خودش میرسه...

یعنی از ساعت 9 که تاریکی کامل میشه تا ساعت 12.30 الی 1 تاریکی هی داره افزایش پیدا میکنه...

انگار تمام مکان در اون ساعات میل به خواب و محو شدن دارن... از نیمه شب شرعی دیدگه تاریکی افزایش پیدا نمیکنه... خورشید نهایت فاصله اش رو تا نیم شب شرعی از ما گرفته و بعد از نیمه شب داریم به سمت نزدیک شدن به خورشید حرکت میکنیم...

و انسان هم موجودی گسسته از قوانین طبیعت نیست... لذا اون چیزی که در طب سنتی بهش میگن روح بخاری به صورت تکوینی در این ساعات بیشترین بازیابی رو داره... جوری که اگر این زمان رو برای استراحت از دست بده در ساعات دیگه اساسا استراحت و خواب با طبع روح بخاری سازگاری نداره و لذا نتیجه حاصل نمیشه

والله این طور که من می‌بینم انگار بچه های نسل دهه هشتاد  به بعد دیگه روحشون پکیجیه. کلا بیدارن. هیچیشونم نمیشه. این وسط ما نسل قدیمیا با روح عقب افتاده بخاری طورمون داریم فرسوده میشیم.

دیشب بالاخره من بعد از سه سال تونستم نرگس رو ساعت ده شب بدون زحمت و ترس خواب ببینم که اونم قبل از هفت بیدار شد. 

چرا ترس؟

سلام اخوی

دقیقا همینطوره. خواب قبل از نیمه شب چند برابر کیفیتش بیشتر از خواب بعد از نیمه شب هست. خوابی که همزمان با اومدن آفتاب هم هست که دیگه هیچی

 

روح طبی (یا همون بخاری که شما فرمودی) از جنس نوره. و طبق قاعده ی "الجنس یمیل الی الجنس" وقتی آفتاب در آسمان هست، تمایل به ظهور داره. وقتی شب میشه، تمایل داره به باطن بدن بره و آرام بگیره و یجورایی ریکاوری کنه.

حالا اگه ما همزمان با طبیعت بخوابیم، بهترین حالت بازیابی اتفاق می افته. اما اگر این کار رو نکنیم و شب بیدار باشیم، روح می خواد بره داخل، ما هی می کشیمش بیرون و باعث تحلیل رفتن روح میشه. در نتیجه خستگی اتفاق می افته. خستگی ای که جبران هم نمیشه

سلام برادر

اینجاست که میگن حرف رو باید از زبون اهلش شنید...
خیلی خوب بیان کردی... تشکرات فراوان...

فقط یه نکته دکتر جان... من با ادبیات مباحثه ای بار اومدم... اگر اظهار نظری توی مباحث تخصصی شما میکنم از باب مباحثه و فهم بیشتر برای خودمه...
در مورد روح بخاری... خیلی ها ممکنه این ایراد رو به طب سنتی بگیرن که روح بخاری یک چیزی خود ساخته و تصوری و تخیلی هست از سوی اطبای گذشته...

اما به نظرم میاد روح بخاری نه اون تجرد محض رو داره و نه مانند اعضای بدن انسان جسمیت محض رو داره...
برام جالب بوده که توی برنامه زندگی پس اززندگی چند تا از تجربه گرها گفتن که ما میدیدیم یک چیزی شبیه ابر یا بخار یا هاله... که شبیه آناتومی خودمون هست از جسم ما داره جدا میشه و آروم آروم داره میاد بالا...
و روح این شخص اون بخار یا ابر یا هاله رو داشته میدیده...

من بخوام برگردم به یافته و ها و داشته های فلسفی خودم... اینطور استنباط میکنم که بین ماده و ملکوت یک ربط وجود داره ...
اون ربط خیلی محوری هست...
اونقدر ربط در معرفت شناسی فلسفی و عرفانی اهمیت داره که بعضی از حکما گفتن مراد از ربط همون خداست... که خب نمی خوام صحه بذارم... میخوام بگم خیلی ذهن محققین رو درگیر کرده...
مثلا وصفی که برای جناب رسول الله بکار میبرن که لفظ درستی هم به نظر میرسه لفظ برزخ جامع هست...
یعنی رابط بین ملک و ملکوت...
ربط دهند عوالم با هم و جنس ها با هم در امور عقلانی بحثی کاملا علمی هست...
بحث روح طبی و روح بخاری هم از همین جنس هست... رابط بین روح مجرد و جسم مادی هست...

تعریف طب سنتی از روح طبی چیه؟
اگر تایپش برات زمان میبره توی واتساپ هر وقت فرصت داشتی برام پیام صوتی بفرست...
ممنونم

سلام و نور و رحمت

مدتها پیش جایی خوندم یا شنیدم که بهترین حالت اینه که ما با ریتم طبیعت پیش بریم و مثلا با غروب آفتاب یک عالمه چراغ روشن نکنیم و برخلاف طبیعت شب که تاریکی هست، روشنی مصنوعی ایجاد نکنیم. ( احتمالا در رویکرد هوش متعادل استاد سلطانی بوده ایند نکته) من خیلی موافقم با اینکه وقتی غروب شد، نور خونه هم کم باشه و به سمت خواب و استراحت پیش بریم.

ان‌شاءالله در تنظیم ساعت خواب پرتوفیق باشید که بسیار پربرکته. بعد از ماه مبارک میشه شام خانواده رو حدود ساعت ۷ تنظیم کرد که خواب هم به دیروقت موکول نشه. البته ما در اجرای این مورد چندان موفق نبودیم و گویا یک الزام ناخودآکاهی هست که وعده شام حتما بعد از اذان مغرب میل بشه. ولی تو نیمه دوم سال اغلب شب‌ها حدود ۸ خاموشی می‌زنیم و دیکه تا ۸/۵-۹ بچه‌ها خوابن. معمولا یک ساعتی هم به کارهای خودمون اختصاص می‌دیم و بعد استراحت شبانه.

اگر خانواده‌ای اهل تلویزیون نباشه و به اصطلاح گیر برنامه‌هاش نباشه، و البته ساعت بازگشت پدر به خونه هم اجازه بده، به راحتی می‌تونه این تغییر رو ایجاد کنه. کلیدش هم همون خاموشی زدن هست. 

سلام علیکم
با هماهنگی با طبیعت موافقم
اما یک نکته هم در این باب بگم:

سبک زندگی ما یک مقداری فاصله گرفته از طبیعت و تا حدودی صنعتی شده...
اگر گاهی میریم به سمت طبیعت و جواب نمیگیریم به خاطر اختلالاتی هست که سبک زندگی صنعتی ایجاد کرده...
لذا حتی ممکنه گاهی تدبیر درست این باشه که مستقیم از سبک زندگی صنعتی به سمت زندگی طبیعی نریم... و یه دوره ی گذار رو برای خودمون تعریف کنیم...

کاملا درسته.

من مواردی که امتحان کردم و ساعت ۹ یا حتی ۱۰ شب خوابیدم، خود به خود بدون هیچ ساعت و هشداری ساعت ۲ یا ۳ صبح بیدار شدم! درواقع بدن خواب مورد نیازش رو کسب می‌کنه و خودش بیدارباش‌ میز‌نه که کافیه پاشو! خیلی جالبه و ما چقد به روح و جسممون ظلم می‌کنیم با سبک‌ زندگی‌های جدید :(

اینو منم تجربه کردم...
بزرگواری میگفت در تقابل و جدال با طبیعت اون کسی که شکست میخوره طبیعت نیست...
قطعا ما شکست میخوریم... باید به فکر اصلاح باشیم

سلام

ما می خوایم بخوابیم اما نمی ذارن یعنی سبک همه خانواده با هم باید عوض بشه که سخته پس به خودم هی متذکر می شم برو قوت ربانی کسب کن با قوت دنیایی کاری از پیش نمی ره🙂.

 
قوتت از قوت حق می‌زهد
نه از عروقی کز حرارت می‌جهد

این چراغ شمس کو روشن بود
نه از فتیل و پنبه و روغن بود

سقف گردون کو چنین دایم بود
نه از طناب و استنی قایم بود

قوت جبریل از مطبخ نبود
بود از دیدار خلاق وجود

همچنان این قوت ابدال حق
هم ز حق دان نه از طعام و از طبق

جسمشان را هم ز نور اسرشته‌اند
تا ز روح و از ملک بگذشته‌اند

چونک موصوفی باوصاف جلیل
ز آتش امراض بگذر چون خلیل

سلام
شنگول کم پیدا...
بله وفق و هماهنگی ایجاد کردن کار ساده ای نیست...
با روح فرمایش شما موافقم...

اختیار داری

ما یک روح شرعی داریم و یک روح طبی

روح شرعی مجرد هست (جسم نیست، با تعریف خاص جسم) اما روح طبی جسم هست اما بسیار لطیف هست. و به جهت همین لطافت و نزدیکی به تجرد، روح شرعی اعمال قدرت در بدن رو از طریق روح طبی انجام میده. یعنی در اصل ابزار روح شرعی جهت استفاده از بدن، روح طبی هست

 

وقتی توی این سطح داریم صحبت می کنیم، کلمات رو دقیق باید انتخاب کرد. جسم و تجرد و ... . امیدوارم کلمات رو درست گفته باشم.

محمدحسینم این طور بود. نرگسم این طوره که اگر زود بخوابن، نصفه شب از خواب بیدار میشن و گریه می‌کنن. نه وحشت شبانه ست و نه کابوس نه هیچی. فقط خوابشون دو تیکه میشه. اون وقت منم به تبعشون خوابم دو تیکه میشه ولی دیگه نمی‌تونم راحت بخوابم. تکرار که میشه و هی تلاش می‌کنم که درستش کنم، خودش برام اضطراب داره. 

وقتی زود می‌خوابه دیگه میترسم که نکنه اون شرایط پیش بیاد. حاضرم دیر بخوابم ولی تیکه تیکه نخوابم. خیلی بدتره.

در نهایت امر به این نتیجه رسیدم که رها کنم...

پسر کوچیکتر من اینجوریه...
چه زود بخوابه چه دیر... تا صبح دو سه بار بیدار میشه و گریه میکنه...
وقتی کاملا سیر باشه شاید یه بار بیدار بشه وقتی نصفه نیمه غذا خورده باشه دو سه باری بیدار میشه...

حدود یک و نیم ساله کلا خواب ممتد 7 الی 8 ساعته ندارم...
تهش دو الی سه ساعت... بعدش با گریه امیرعباس بیدار میشم...
یه لیوان شیری چیزی میدم بخوره و دوباره میخوابه تا دو سه ساعت دیگه...

اما تست خواب دادم...
گفتن کیفیت خوابم عالیه...

این به خاطر گرسنگیه. بچه های من غیر از فاطمه ملاتونین مغزشون کمه. برای همین هم دیر خوابشون میبره هم بیدار میشن. کم خواب هم هستن. یعنی نیازشون به خواب کمه. یعنی پسر یازده ساله من اندازه یه آدم عادی یا کمتر می‌خوابه و خیلی آروم و ریلکس و سرحال و همه چیزای خوب هست. نرگس کلا روزی هشت ساعت می‌خوابه. اونم تیکه تیکه. حالشم خوبه. هیچیش نیست. صبحا هم که میبینن من خوابم و اونا بیدار شدن، کلا کاری بهم ندارن. خودشون صبحونه آماده می‌کنن. امروز صبح صبحونه منم دو تا دختر پنج ساله و سه ساله آماده کرده بودن. شیر با حلواشکری و نون. سفره رو هم خودشون جمع کردن. ولی برای خواب کلا نمی‌تونن طور دیگه بخوابن. برای همین می‌گم مدلشون با من فرق داره.

فقط من مریض شدم. چاره ش فقط صبر و هماهنگ شدنه. 

خیلی هم خوبه... عوضش بیشتر از وقتشون استفاده میکنن :)
اینکه خودشون صبحانه میارن و جمع میکنن خیلی قشنگه...

کلا وقتی بچه ها تن به مسئولیت میدن والدین خیلی خوشحال میشن...
خدا حفظشون کنه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan