سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

آموزش و پرورش معیوب

این روزها درگیر پیدا کردن مدرسه مناسب برای پسرم هستم... اول دبستان

چقدرررر سیستم آموزش و پرورش در نظام ما ناعادلانه هست...

کی این سیستم ها رو برای ما تعریف کرده؟!!!

کی تایید کرده؟!!!

واقعا اینجا کجاست؟!!!



مدیر یکی از مدرسه ها که پر شده بود... وقتی برادر و خواهر پسرم رو دیده بود به پسرم گفت خوش به حالت که هم برادر داری و هم خواهر...

بعد به ما گفت اگر زودتر می اومدین حتما ثبت نامتون میکردم چون من دنبال خانواده های اینطوری و جمعیت دار هستم...

بعد بهم گفت شما تو خانواده تون شهیدی جانبازی چیزی ندارین؟

همسر گفت: پدر من جانباز بوده...

مدیر گفت خب پس چرا اومدین اینجا؟

برید مدرسه شاهد نام نویسی بکنید من 4 سال مدیر اونجا بودم برای اول دبستان عالیه... معلم های خوبی میگیرن مدارس شاهد...

چون دستشون بازتر هست... معلم های بهتر رو اول اونجا میگیرن...

دلم شکست از این سیستم...

سکوت کردم و اومدم بیرون...

خانمم اصرار کرد که بریم برای ثبت نام شاهد... بعد میگفت یعنی ما هم میتونستیم از جانبازی بابا استفاده کنیم؟!!

پس چرا بابا هیچ وقت چیزی نگفت؟!!...

ما هیچکدوممون از این چیزا استفاده نکردیم...



رفتیم گفتن برید ببینید چقدر امتیاز دارید...

گفتم امتیازهاش چیه؟

گفت: بچه خَیر باشه... بچه یا نوه جانباز یا شهید باشه... حافظ قرآن... بچه ی نظامی باشه...

گفتم یعنی فقط کسانی که این امتیازات رو دارن میان اینجا؟

گفت بله...

با خودم گفتم: پس چرا توی امتیازاتتون حلال زادگی و حلال لقمگی نیست؟

چرا توی امتیازاتتون نحوه تربیت پدر و مادر نیست؟

چرا توی امتیازاتتون سبک زندگی اون خانواده نیست؟!!!

اینکه کارگری با این تبعیض درآمدی توی کشور ما داره با کمترین درآمد، معیشت خانواده اش رو تامین میکنه و هیچ امتیازی هم هیچ ارگانی بهش نمیده براتون نغمه ناجور نیست؟...

نمیترسید از عقوبتش؟

 



یادم اومد یه روزی یکی از بچه های درس و بحث گفت چقدر خوب میشد همه ما بچه های درس و بحث توی یه محله زندگی میکردیم...

یکی که عاقل تر بود جواب داد مدل اسلام اینجوری نیست...

خوب ها برای بد ها حجت هستن و بد ها برای خوب ها عبرت...

باید با هم باشن...



دلم گرفت از سیستم آموزش و پرورش...

کاش...

نمیدونم پیگیر مدرسه شاهد بشم یا نه...

گیجم...

رفته بودم خونه یکی از اقواممون توی قم... طلبه هستن...

توی یه شهرکی بود...

میگفت توی این شهرک همه طلبه هستن...

 

 

من میدونم خیلی از طلاب وضع معیشتی مناسبی ندارن که واقعا نباید اینجوری باشه... اما این که همه رو یه جا جمع کردین هم اصلا کار درستی نیست... حتی اسلامی هم نیست...

پس مردم این جماعت رو کجا باید ببینن؟

فقط بالای منابر؟

 

رضا چی تو این مملکت اسلامیه؟

اهداف...
آرمانها...

دلهای پاکی که هست...
رهبری عزیز...

برخی از مسئولین...
برخی از جامعه روحانیت...


سلام

منم سال اول همین دغدغه شما رو داشتم. اما در نهایت به این نتیجه رسیدم یه مدرسه دولتی که بچه من اقشار مختلف مردم رو ببینه و اونها رو تجربه کنه و باهاشون دمخور باشه، بهترین گزینه ست. ببینید مهمترین کاربری مدرسه آماده سازی بچه برای ورود به جامعه ست نه آموزش علم. یعنی الان کاربری مدرسه اینه. درگذشته آموزش به پرورش ارجح بود ولی الان ما توی عصر رسانه و فناوری اطلاعات هستیم. نیاز علمی به مدرسه کم میشه. اما اجتماعی شدن و روند آمادگی برای ورود به جامعه، هیچ وقت توی سی‌دی یا اینترنت پیدا نمیشه، پس بهترین مدرسه، مدرسه‌ایه که شکل واقعی تری از جامعه به بچه ما نشون بده و بتونه با چالش های واقعی و متناسب با جامعه، بچه‌مون رو آشنا کنه. تا بچه بتونه برای این چالش ها راهکار مناسب و قانونی پیدا کنه. پس بهترین گزینه همون مدرسه دولتی هست.

برای منم امکان رفتن محمدحسین به مدرسه شاهد بود ولی در نهایت با شوهرم به نتیجه بالارسیدیم. و این که هیچ مدرسه‌ای، حتی بهترین مدرسه جایگزین تربیت و آموزش مستقیم خود پدر مادر نیست. نمیشه به کسی دیگه سپرد. اصلا تفاوت و جامعیت بچه‌ای که زیر نظر خود پدر مادرش تربیت بشه، سلامت روانش و...خیلی متفاوته با بچه های دیگه.

مدارس دولتی هم بد نیستن. خیلی هم خوبن. با وجود تبلیغات گسترده افتضاحی که در مورد آموزش و پرورش هست اما سختگیرانه ترین نحوه گزینش و بیشترین آموزش های ضمن خدمت مال معلما و مدیرای مدارس دولتیه و نه مدارس دیگه. پس به خودتون الکی زحمت ندین. اگرم براتون برنامه های فوق برنامه مهمه، اون زمان یا هزینه مالی‌ای که می‌خواید بدید مدرسه، بدید و کلاس بیرون به بچه آموزش بدن. مثل الان که من بعد ده سالگی(سن مناسب زبان دوم) محمدحسین رو فرستادم کلاس زبان. اونم آنلاین یه جای مناسب. قبلشم برنامه های گروهی و اینا رو توی بسیج مسجد محله پی می‌گرفتیم. برای این تابستونم همچین برنامه‌ای داریم. من حتی از این که تا سال سوم برای محمدحسین مجبور بودم سرویس مدرسه بگیرم هم ناراضی بودم. خدا رو شکر مدرسه جدیدش فقط پنج دقیقه فاصله داره. بچه نباید برای مدرسه رفتن به عذاب بیفته که. اگر کمکی لازم داشت باید بتونم من مادر با سه تا بچه کوچیک سریع بهش برسم. اینا هم باید لحاظ بشه...


بعد از چند سال بچه خودش رو میشناسه و بروز میده و اون موقع میبریدش مدارس تخصصی، مثل مدارس قرآنی یا همین مدارس شاهد یا مدارس تیزهوشان. اون موقع این ممتاز دن، حاصل تلاش خود بچه ست نه تلاش پدربزرگ یا اقوامش بدون در نظر گرفتن سطح توان بچه.

و قبول کنید نمیشه همه چیز رو باهم بررسی کرد. 

 

این نظر منه، حالا خودتون می‌دونید.

سلام
خب مسئله اینجاست که الان نه مدرسه دولتی و نه مدارس شاهد و غیرانتفاعی و بقیه مدارس نمونه واقعی اجتماع ما نیست...
این فرمایش شما در یکی دو دهه قبل درست بود به لحاظ مصداقی... اما خب الان اگر بچه ام بخواد بیشتر قشر پائین درآمدی رو ببینه باید بره دولتی... بخواد قشرهای امتیاز دار رو ببینه باید بره مدارسی که ممیزی های خاص دارن مثل شاهد...
بخواد بره قشرهای درآمدی متوسط و بالا رو ببینه باید بره غیر انتفاعی...

اما استدلالتون درسته که توی مدرسه قراره بیشتر با جامعه آشنا بشن... که خب البته به نظر من آشنایی با علم و معلم و سیستم معلم و شاگردی هم مهمه...

متوجه اینکه نمیشه همه چیز رو با هم بررسی کرد نشدم...

یعنی چی برخی از مسئولین اسلامی هستند؟

ما که نمیتونیم بگیم اشخاص اسلامی هستند؟

یه وزارتخانه که اسلامی باشه میتونی نام ببری؟

آیا حوزه علمیه اسلامیه؟

سینمای ما اسلامیه؟

چی اسلامیه؟ 

خب حکومت اسلامی یه مجموعه کامل هست...
کسی توی نظام ما مدعی نیست ما به مدل عملی و اجرائی حکومت اسلامی رسیدیم

حکومت اسلامی منهای همراهی عموم مردم با منویات اسلامی یه مسئله کاملا ذهنی هست...
باید اینها در کنار هم رشد کنن


خب اینجا این جوری نیست. 

 

منظورم اینه که برای انتخاب نمی‌تونن همه معیارها و شرایط رو لحاظ کنن. مجبورن به یکی دو تا یا سه تا مورد بسنده کنن. وگرنه میشد با مصاحبه این چیزایی که شما میگید رو بفهمن تا حد زیاد.

آهان اون بحث سبک زندگی و حلال زادگی و اینا؟!!!
اینا که اصلا درست نیست در موردش تفحص و تحقیق کنن

من منظورم این نبود که این مسائل رو بررسی کنن
منظورم این بود که اثر حقیقی در این چیزاست... اگر کسی این مولفه ها رو نداشته باشه، ولو همه ی امتیازات اینها رو هم داشته باشه خیری ازش بیرون نمیاد...

اصلا یکی از مشکلات حکومت امیرالمومنین این بود که حاضر نشده بودن به سابقه داران در جنگها امتیازی بدن در حکومتشون...
بعد اون سابقه داران جنگ و سران قبائل، قبیله و عشیره خودشون رو به خط نمیکردن برای همراهی با حکومت امام...
این بود که امیرالمومنین لشگر گوش به فرمان پا به رکاب نداشتن...
اما با این همه حاضر هم نمیشدن به رزمنده ها و فرماندهانشون امتیاز ویژه بدن (از جنس این امتیازاتی که گاها در حکومت ما وجود داره)
اگر بنا بود از حکومت چیزی هزینه بشه سابقه داران در جنگ با مردم عادی یکی بودن...

البته مقرری دادن به خانواده شهدا و کسانی که در جنگها جانباز شدن و ... مسئله ای کاملا واجب و عقلانی هست و کسی منکر این خدمات توسط حکومت نیست...

اما...
نمیدونم... من نمیتونم هضم کنم این مدلها رو...اینکه طرف چون از خانواده نظامی هست امتیاز ویژه داره خیلی مضحکه...
مثل تف میمونه توی صورت اسلام...

در مورد خانواده نظامی منم برام جالب نبود. ولی خانواده شهید نمیشه این طور گفت. الان شما خانومتون رو در نظر بگیرید، شما هستید کمکشون کنید. ولی همسر یه شهید با چند تا بچه، دست تنهاست. خب باید حکومت یه کمکی برای تربیت اون بچه طفل معصوم به این زن بده. گناه نکرده شوهرشو داده برای مملکت اسلامی که قرار باشه بچه ها هم از دست برن...

 

 

برای فرزند شهید هر چی جبران کنن بازم کمه... من حاضرم از لقمه دهن زن و بچه ام بزنم که فرزند شهیدی احساس کمبود نکنه...
موافقم...
اما الان جز فرزندان شهدای مدافع حرم و مقاومت کسی نیستن که فرزند شهید باشن و توی سن دبستان باشن... اینها هم بخواید توی هر شهری ببینید به یکی دو نفر یا 5 نفر هم نمیرسن...
الان بیشتر نوه های شهید هستن که استفاده میکنن...
که اینم به نظرم ضرورت نداره...

نکنه دارم اشتباه میکنم...
دلم قبول نمیکنه حکومت امکانی فراهم بکنه و بگه از این امکان نوه های شهید و جانباز و ایثارگرو حافظ قرآن و خیرِ مدرسه ساز و خانواده فرهنگیانی که در مناطق خاص تدریس کردن و .... بیان استفاده بکنن

بعد سوال پیش میاد اونی که این امتیازات رو نداره اما پدر و مادر پاک زندگی کردن و وضع معیشتی مناسبی هم ندارن اما حلال خوردن و حلال بزرگ شدن و دل در گرو ولایت و نظام دارن باید کجا برن؟

بهش میگن برو مدرسه دولتی منطقه خودت...
بعد بهشون بگی مدرسه دولتی منطقه این بنده خدا مدرسه خوبی نیست... معلمش هم یه سرباز معلم هست که تجربه کافی هم نداره... نمیشه بره یه منطقه دیگه؟
میگن نه... باید همونجا بره...

من میفهمم نمیشه برای همه بستر رشد رو فراهم کرد... جامعه وسیع هست... بستر و زیر ساخت ها کافی نیستن...
همه رو میفهمم...
اما خب... این رفتار با عدالت در تضاد آشکاره...

من حتی میگم اگر واقعا ناعادلانه باشه... کسانی که از امکانات ناعادلانه استفاده کردن چون خودشون بهرمند شدن خیلی ناخودآگاه سعی میکنن توجیهش کنن که این خطرش به مراتب بالاتره...

مثلا فرض کنید امروز بیایم بگیم سیستم دانشگاه امام صادق ناعادلانه بوده...
حداقل 80 درصد درس خونده های این دانشگاه در صدد توجیه برمیان...
این خطرش به مراتب بیشتر از خودِ ناعدالتی هست...

البته من حراف هستم... خدا توفیق بده خودم هم اهل عمل کردن باشم...
بدم میاد از خودم وقتی فقط حرف میزنم..


وقتی برای بیرون اومدن از شرکتی که حدود 9 سال منم خدمات زیادی بهش دادم بهم گفتم باید انصاف رو رعایت کنی... هنوز حق اون بر حق تو میچربه...
منصف یعنی نصف نصف...
انصاف حداقل هست...

برای نظام و اسلام نباید منصف بود... اهل ایمان باید اهل ایثار باشن نسبت به نظام... نه اهل انصاف...
بعد کسانی که بابت خدماتی که دادن تا نوه هاشون هم برخوردار میشن آیا همون انصاف رو هم میتونن رعایت کنن؟
ایثار پیشکش...

اصلا در کل این احساس که ما باید یه جوری ویژه باشیم، نشونه خلاء هست.

آدم سالم تمایل داره معمولی باشه. پس از امتیازات دوری می‌کنه.

راستش تازه دارم به این جزئیات دقت میکنم...
من کس و کارم توی سیستم دولتی و این تشکیلات نبودن...
و خبر نداشتم به فراخور شغلشون از چه مزایایی برخوردار میشن...

اما حالا وقتی میبینم که چیزهایی برای اینها هست اما برای دیگران نیست ناراحت میشم...
ناراحت از چی؟!!!
ناراحت از این که کسی که رفته و مثلا کارمند فلان وزارتخونه بوده و توی ایام تعطیلات میتونسته بره از ویلای شمال اون وزارتخونه استفاده کنه و ...
اما بقیه نمی تونستن...
کدوم بقیه؟
همونهایی که در همه چیز با این کارمند اشتراک داشتن جز شغلشون...

ناراحت از این که این همه انسان از این آبشخور آب خوردن و فردا میشن توجیه گران بزرگ این امتیازات...
آقای جوادی املی در تفسیر " قد افلح من زکاها و قد خاب من دساها" میفرمایند یکی از معانی دساها "توجیه آوردن هست...
یعنی توجیه کردن در مقابل تزکیه نفس هست...
یعنی این امتیازاتی که ناعادلانه هست به صورت سیستمی داره بهره مندانش رو از تزکیه دور میکنه و تزکیه رو براشون سخت میکنه....

یکی از طرح های سعید جلیلی این بود که برای بالا بردن رفاه مردم بیاییم امکانات رفاهی و تفریحی دولت رو در اختیار مردم عادی هم قرار بدیم...

میدونید نارحتیم از اینه که ما به صورت سیستمی داریم نفوسی بار میاریم که خودمون از تزکیه دورشون کردیم...
اینها حرف حق رو نخواهند پذیرفت...

من آدم نخورده و ندیده ای نیستم... هر چی بهرمند میشن اگر حلاله و رضایت امام و رهبری توش هست نوش جانشون...
اما این راه و روش رو بعید میدونم انسان سلیم النفسی تایید بکنه...

وقت نکردم نظرات رو بخونم

من دبیرستان مدرسه شاهد رفتم، با امتیاز رزمندگی پدرم، وگرنه پرونده جانبازیش رو نداره و من سهمیه آزاد بودم کلا برای کنکور. برادرهامم سربازی شون رو کامل رفتن. 

بعنی ته استفاده ما از وضع پدرم، همین شاهد رفتن من در مقطع دبیرستان بود

ولی چه مدرسه ای؟! 

مدارس شاهد چادر اجباریه ولی در واقعیت، تعداد چادری ها یا مذهبی های هر کلاس زیر ۵ نفر بود بی اغراق. ( تازه من دارم دست بالا میگم) 

بغل دستی من تو کلاس، پدرش شراب میخورد، ضد انقلاب و حتی ضد دین بود. چرا اونجا بود دخترش؟ چون بینی اش رو عمل کرده بود زمان جنگ و بعد رفته بود با پارتی بازی برای خودش ۲۵ درصد جانبازی گرفته بود! 

اونوقت کسی مثل پدر من که خیلی آسیب دیده از زمان جنگ، هیچ پرونده ای نداره... 

فحشش رو همیشه خوردیم فقط. 

 

میخوام بگم مدارس شاهد همچین چیز نابی هم نیست. 

گرچه یادمه اون زمان مدارس دولتی تهران در مقطع دبیرستان وضع خیلی ناجوری داشت، مادرم از ترس رفت دنبال مدرسه شاهد. 

مدیر خوبی داشتیم البته انصافا. 

نمیذاشتن بچه‌ها خیلی به حاشیه برن

 

ببینید اینکه من میگم پدیده ای مثل مدرسه شاهد که امروز اغلب نوه های شهید و جانباز و مثلا فرزندان طیف هایی از فرهنگیان و ... دارن از امتیازش استفاده میکنن پدیده ی خدشه داری هست معناش این نیست که دارن به خانواده شهدا و خود جانبازها و خانواده هاشون رسیدگی زیادی میکنن...

اتفاقا من از نزدیک پدرخانمم رو میدیدم که جانباز اعصاب و روان بودن و بر اون اساس مشکلات جسمی متعددی داشتن و به خاطر بچه های زیادی که داشتن واقعا برای ازدواج بچه هاشون دست به فروش چیزهایی توی زندگیشون زدن که خیلی از خانواده ها اصلا به همچین استیصالی نمیرسن...
چون حقوق بازنشستگیشون واقعا کفاف نمیداد...
انگار تا زمانی که ایشون کارایی داشتن ازشون استفاده کردن و حالا که از کار افتاده شدن و دستشون به جایی بند نیست رها شدن به گوشه ای...

و ایشون خیلی اوقات برای پیش برد خرج هاشون مجبور بودن از بانک وام هایی بگیرن که من هیچ وقت حاضر نیستم زندگیم رو به این وامها آلوده کنم...
طوری که رفتم از استادم پرسیدم که ایشون خیلی درگیر این وامها هستن... و ما هم در رفت آمد هستیم...
استاد گفتن از سر اضطراره... دستش به جایی بند نیست... اون اثراتی که تو فکر میکنی نداره...

من خودم توی دبیرستان در مدرسه نمونه دولتی شهرم درس خوندم... معدل های بالای 18 رو فقط ثبت نام میکردن...
این سیستم هم با وجود اینکه دولتی بود و فقط شرط معدل بود اگر بخوایم نگاه کلان و استراتژیک داشته باشیم نقد های قابل توجهی بهش وارده...

نیت شما و خانواده تون برای ورود به اون مدرسه خیلی اهمیت داره... نه صرف حضورتون...
نگرانی مادرتون قابل درکه...

نقد من به اشخاص نیست... به یک سیستمی هست که بهش نقد وارده...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan