سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

رویای موفقیت

خانمم صفحاتی رو در اینستا دنبال میکنن که اون خانمها اغلب هم فرزند دارن (دو تا ، سه تا، بعضی ها مثل خانم صادقی هشت ده تا) و هم فعالیت های اجتماعی دارن و هم دانشجو هستن و مدارک تحصیلی شون رو ارتقاء میدن و...

و همه ی این حرفها برای اینه که یکی از پیامهای اصلی شون رو بدن که زندگی و فرزند آوری مانع رشد و پیشرفت نیست...

ببینید ما داریم پیشرفت میکنیم...



دلم میسوزه...

این شاید پیشرفت اجتماعی باشه... اما الزاما رشد نیست...

من خودم انسانی بودم که به شدت میل به تحصیلات دانشگاهی داشتم... و خیلی هم کتابخوان بودم...

اگر خود ستایی نشه دو تا از دوستام که اصلا هم مذهبی نبودن در مقطع کارشناسی ارشد در یکی از زیر گروه های هنر (هر کدوم در رشته ای متفاوت) چندین جلسه با من داشتن سر تبین و فهم برخی از مسائل مرتبط به پایان نامه شون... و از من منبع میگرفتن برای رفرنس دادن...

در حالی که من به قول دوستم فوق لیسانس نبودم... فوقش لیسانس بودم...

منِ عاشق تحصیل، که حتی توی صحبت هایی که قبل از عقد با خانمم داشتیم گفته بودم من تحصیل رو رها کنم آدم سالمی باقی نمی مونم...تحصیل هویت منه...

منِ عاشق تحصیل با اهداف کاملا اجتماعی و سیاسی و دینی، مدتیه به این نتیجه رسیدم رسالتم تربیت درست فرزندانم هست و قدرت دادن به همسرم...

همسرم باید قدرتمند بشه چون هم خودش ابد در پیش داره و خودسازی برای انسان هایی که قدرتمند نباشن کار غیرممکنی یا بسیار دشواری هست...

هم باید قدرتمند باشه چون مادر بچه هام هست و این بچه ها رو برای پیری و کوری خودم نیاوردم... برای همون اهداف دینی و اجتماعی و سیاسی ام آوردم...

 

به لطف خدا هر چی توی ماههای اخیر سر این قدرتمند کردنه موفق بودم... اثرش رو توی زندگیم دیدم... جو خونه شادتر شد... امید در خونه افزایش پیدا کرد... استقامت در مقابل سختی ها بالاتر رفت و...

چند روز پیش به خانمم میگفتم بهتره اهداف دنیایی مون رو کوچیکترش کنیم ، سهل الوصول ترش کنیم... هر چی این اهداف بزرگتر باشن یعنی من باید به درآمد بیشتری فکر کنم و این یعنی باید کمتر کنار شما باشم...

و دور بودن من از شما عوارضش قابل جبران نیست اما خونه ی کوچیکتری که در سالهای آینده بدست میاریم عوارض خاصی نداره...

ضمن اینکه من هر چقدر درآمدم بیشتر بشه باید دست دهشم به بیرون هم بیشتر بشه و این باز هم یعنی وقت بیشتری برای بیرون گذاشتن در حالی که توی این مقطع تو و بچه ها بیشتر به حضور من نیاز دارین... اونم نه برای خوش گذرانی... برای همون اهداف اجتماعی و دینی و سیاسی...



راستش خیلی پیامی که این صفحات دارن صادر میکنن پیام دقیقی نیست...

خدشه دار هست... 

کاش این خانمها و این صفحات مجازی میتونستن به جای درس و دانشگاه و مدارک و شغلشون ، به عنوان سند پیشرفت در کنار همسر و فرزند داری، درک و تفقه خودشون رو از مسائل به شکل هنرمندانه ای بیان میکردن و اصلا دانشگاه و شغل و مدرکشون رو کلا بروزی نمیدادن یا به حاشیه میبردن...

این خیلی تبلیغ خالصانه تری بود...

اما خب چه کنیم...

صدق و اخلاص متاعی هست که توی هر دکانی پیدا نمیشه...

اگر کار کردن بیشتر مرد بیرون از خونه برای اهداف مادی نباشه چی؟ اگر گره ای از گره های موجود باز کنه چطوری میشه تبیین کرد این مسئله رو برای خانواده؟

اون ضرری که با کم بودن پدر خانواده زده میشه چطوری جبران میشه؟ کدوم در اولویت هست؟

ببین رفیق نظام هستی درّاک هست... یعنی بسیار درک کننده
اگر شما از سر اجبار و اضطرار مجبور باشی که بیشتر بیرون از خونه باشی چون نیتت خیر هست و بر اساس اولویت درستی هم داری رفتار میکنی... نظام هستی یا بهتر بگم خدای این عالم داره میبینه و کاستی ها رو برات جبران میکنه...
یکی از اسما الله اسم جبار هست...
خدا جبران کننده هست...
شما در مسیر خدا گام بردار خدا خودش امورت رو اصلاح میکنه...
یه زمانی ممکنه رضایت خدا در این باشه که شما بیش از حد نرمال برای کسب درآمد وقت بذاری... خب برو و وقت بذار و نگران هیچ چیزش هم نباش...

باید اهل تشخیص شد

اون چیزی که شما میگید برای اهل اینستاگرام قابل درک نیست شاید مجبورن که پیشرفت اجتماعیشون رو نشون بدن

 

اینستا گرام همین مردم و همین جوونهای خودمون هستن دیگه...
دوست داره نمایش موفقیت بده...
بسترش فراهمه... میده...
من با موفق بودن جوانها که مخالف نیستم... اما اینکه دانشگاه و مدرک تحصیلی و شغل و درآمد بشه مصادیق موفقیت خب این یه انحرافه...

مساله اینجاست که هنوز اکثر اینها داغ اسلام ندارن...
درد دین ندارن...
درد جامعه دینی ندارن...

فقط یه علاقه هایی دینی دارن... دیده شدن و تایید شدن هنوز براشون خیلی مهمه... و این عقیم کننده هست
تمام اون دانشگاه و درس و شغل و ... همه رو عقیم میکنه...

منظور من چیز دیگه ای بود

شاید اگه یه نفر بدون رو کردن مدرک تحصیلیش شروع کنه به صحبت کردن درباره دین یا رشد انسانی کسی توجه نکنه ولی وقتی میبینن طرف دکترا داره بیشتر توجهشون به سمتش جلب میشه

من میگم شاید خودشون هم رشدشون رو در این مدارک نمیدونن ولی برای مردم نمایشش میدن که طرف جذب شه

آخه بحث فقط مدرک نیست...
بحث صرفا دانشگاه نیست...

من یه عدم صدقی در این نمایش ها میبینم که به نظرم اثر این عدم صدق خیل ضربه اش سنگینه...
مثلا اولیای خدا میتونن با کلام و رفتارشون جوری تو رو جذب خودشون و جذب خدا بکنن که شیفته بشی...
اما نمیکنن...
حتی با قدرت فردی شما رو به دین هم جذب نمی کنن...
اما اینجا به عکس رفتار میشه... حتی اگر هدفشون ترویج یه امر مثبت هم باشه از تمام امکانات و قدرتشون استفاده میکنن که بگن ببین این راهی که داریم میریم راه خوبیه...

این روش چون دینی نیست قطعا محکوم به شکسته و گذراست...
يكشنبه ۲۲ خرداد ۰۱ , ۱۵:۲۸ صـــالــحـــه ⠀

سلام. تقریبا باهاتون موافقم اما یه جاهایی رو هم نه...

می‌دونید اون چیزی که مخاطب‌ها میبینند و فکر میکنند چرا ما نمی‌تونیم پس؟ اون چیز دیگری هست.

می‌دونید حلقه مفقوده این نمایشِ موفقیت چیه؟ چیزی که خوب نمایشش نمیدن چیه؟

...

یه نگاه کنید به امکاناتی که خانم شما دارند. خانم شما فقط شما رو دارند...

امکانات هر کس با دیگری متفاوته. یه زنی مثل بانو مجتهده امین انقدر پولدار بود که استاد خصوصی می‌گرفت. کلفت و نوکر داشت. 

توی این دوره زمونه اما، زن‌های طبقه متوسط روبه پایینی مثل خانم شما و من که همسر یا پدرمون ملاک و تاجر و بازاری نیست، اگر بخواهیم جمع کنیم بین درس و زندگی باید حمایت بگیریم... از کی؟ مساله اینه.

 

حالا یه مساله دیگه‌ای هم هست. امکانات و ابزارهای درس و تحصیل چیه؟ کتاب، جزوه، برنامه‌های آموزشی تلویزیون و بقیه رسانه‌ها و کلاس‌های متفرقه و ... و دانشگاه!!! نه همه ی استادهای دانشگاه، ولی بعضی‌هاشون بی‌نظیرند. درسته که این فرصت به همه نمی‌رسه ولی خیلی امکانات دیگه مثل  پول برای تهیه کتاب و یا وقت برای خوندن هم نصیب همه نمیشه. این از محدودیت‌های زندگیه و به دست آوردن این چیزها بیشتر شبیه به دست آوردن پول و ثروته و حتی بعضی‌ چیزها مثل مدرک در حکم داشتن ابزاری برای پول درآوردن هست. اینا جنسشون مادی هست. اما علم نه. العلم نور... ولی با این وجود این مقدمات مادی، اغلب همون چیزهایی هستند که زمینه ساز به دست آوردن علم میشن. گرچه میتونند هم نباشند.

بخشی از کمالِ آدمی در به دست آوردن علم هست. اگر انسان علم به دست نیاره اگر خودآگاهی و دیگر آگاهی پیدا نکنه؛ اگر فلسفه زندگی رو درک نکنه، چه فرقی با حیوانات داره؟ 

ولی دقت باید کرد. گاهی ما فکر می‌کنیم این آگاهی‌ها بدون تلاش، بدون کتاب، بدون قلم؛ بدون استاد به دست میاد.... عمرمون میره؛ می‌بینیم حرکت نکردیم یا کند حرکت کردیم...

ضمنا باید حواسمون باشه نه کمال در اینستاگرام قابل نمایشه، نه علم. هیچ کدوم... کسی نمی‌تونه اینا رو به نمایش بذاره یا مدعی‌شون بشه یا در اون فضا دنبالشون بگرده...

 

 

سلام
چرا با وجود اینکه دو سه بار خوندم این نظر رو اما متوجه منظورتون نشدم
خیلی این نظر گنگ هست برام


یاد صهبا افتادم,

شده

بود  نماد زن موفق بیان 🤮

با   چه اعتماد به نفسی هم می نوشت 😂 اگه من دکترم من دکترم نمی گفت کسی نگاش نمی کرد با اون همه غرور و خود برتر بینیش🤢

موافق نیستم باهاتون

دوشنبه ۲۳ خرداد ۰۱ , ۱۵:۲۳ صـــالــحـــه ⠀

نمی‌دونم چرا!

کلا دو تا بحث رو خواستم باز کنم.

یکی امکانات و حمایت‌هایی که زنانِ (علی‌الظاهر) موفق دارند و بقیه زن‌ها با نداشتنِ اونا، خودشون رو به دام مقایسه می اندازند و از ظرفیت‌ها و امکانات خودشون غفلت می‌کنند و تلاششون کم میشه و ناامید میشن.

دوم اینکه دانشگاه رفتن با علم ملازمتی نداره. نباید وقتی کسی گفت من دارم دکترا می‌خونم؛ ارشد می‌خونم بگیم خوش به حالش، چقدر اهلِ علمه. چون ممکنه باشه و ممکنه نباشه و ما نمی‌دونیم و نمی‌تونیم بفهمیم.

اما دانشگاه مثل کتاب یا استاد یا... یه وسیله‌است که خیلی میتونه مفید باشه. داشتنش و بروز دادنش عیب و ایرادی نداره. 

اما العلم سلطان. علم قدرته و برای قدرتمند شدن ضروریه.

خب این نظر رو فهمیدم
پس مبنای جوابم رو روی این نظر میذارم 

ببینید اگر بخوام مصداقی بحث کنم اتفاقا خانم من با دیدن این صفحات نه تنها نا امید نمیشه... بلکه انگیزه مضاعف میگیره... و تلاشش رو بیشتر میکنه...
تا اینجاش خوبه...
اما خطر کجاست؟

خطر اینجاست که تشخیص ندیم قدرت کجاست... و مثلا دانشگاه یا شغل یا موقعیت اجتماعی رو قدرت بدونیم...
یه نسبتی بین تحصیل و دانشگاه و شغل و موقعیت اجتماعی با قدرت وجود داره... که نه تنها مخاطبان اون صفحات باید اون نسبت رو بدونن بلکه صاحبان اون صفحات هم بهتره بدونن

چون اونوقت مدیریتشون در بروز هر بخشی واقعی تر و روانشناسانه تر میشه...
مثلا نقدی که به زندگی پس از زندگی دارم این بود که اونجا مصادیقی از حالات و مشاهدات انسانها گفته میشد اما اصول و مبانی کد و اصل ها رها شده بود...
حتی من شنیدم اون آقای کارشناس مذهبی هم گفته من از تطبیق گفته هام با روایت ها هیچ آگاهی نداشتم... و در جریان نبودم...
وقتی انسانها رو با مصادیق درگیر کنیم بدون مبانی... انسانها سطحی نگر و هیجانی بار میان... عمق پیدا نمیکنن...

نقد من به زندگی پس از زنگی اینه که حرف های درست رو بدون حکمت و در جایی غیر از جای درستش بیان کرده...
خیلی مردم احساساتی شدن و واکنش داشتن اما ماندگاریش به یک ماه هم نمیرسه...

داستان بروزات و ظهورات مذهبی ها در اینستا غالبا اینجوریه...
احساسی و گذرا...
یعنی بازی دادن قوه خیال...
واقعی نیست...

فلسفیش میشه این که میخوان از ظاهر به باطن برن... یا از ظاهر به باطن برسونن...
و این رفع تشنگی از راه نوشیدن آب شور هست...

در این زمینه بحث دارم...
اساسا نمیشه از ظاهر به باطن راهی یافت... اما یه نکته ظریفی توی تلاشِ در ظاهر هست که باید روی اون بخشش تمرکز کرد اما در کل ادراک به صورت حقیقی راهش از ظاهر به باطن نمیگذره...
بلکه از باطن به ظاهره...

ما هم باید در جریانات رسانه ای این رو بفهمیم...
جریان رسانه ای غرب از ظاهر به سمت باطن میبره اما در نگاه اسلام قصه اینطور نیست و بحث علمی خودش رو میطلبه...

من یه مثال بخوام توی سخنرانها بزنم که نسبت بروز ظاهر رو رعایت میکنه و واقعا هوشمندانه و با درک رسانه ای صحبت میکنه آقای پناهیان هستن...
ایشون به خاطر اینکه چند دهه با دانشگاه هنر ارتباط داشتن و دارن و تمرکزی که روی مقوله هنر داشتن سخنرانی هاشون به لحاظ بررسی های رسانه ای و اثرات رسانه ای خیلی عالیه...

ایشون توی بیان مفاهیم و مصادیق خییلی عالی بین الفاظ و معنا ارتباط و تناسب برقرار میکنن

نمیدونم ... منم دارم هی مصادیق متفاوت میگم و بیشتر گیجتون میکنم...
ببخشید که اگر غیرمتمرکز حرف میزنم...


سلام 

الان من دقیقا پیام این پست رو نفهمیدم. نمی‌خوام پیامش به حاشیه بره پس میشه لطفا واضح بگید پیام اصلی چی بود؟ بعدشم منم اگر سوادم کشید نظر بدم.

سلام
اول اشاره کنم که در پایان مطلب گفتم پیامی که صادر میکنن خدشه داره... کاملا ردش نکردم... یعنی نکته ای که میخوام بگم قدری دقت لازم داره...

کسانی که توی فضای مجازی دارن با نمایش بخشی از زندگیشون اینطور پیام میدن که ما داریم به جهات مختلف زندگی مون توجه میکنیم هم بچه داریم و هم فعالیت های اجتماعی مون رو داریم...مثلا دانشگاه میریم یا شاغل هستیم...

خب دانشگاه رفتن... شاغل شدن... چه تاثیری در زندگی خانمها داره؟
نرفتنش چه تاثیری داره؟
اصلا آیا مساله اینه؟

چرا برای قدرتمند شدن کسی نمایشی نداره... راهکاری نمیده؟
دانشگاه رفتن و شغل و درس خوندن و... همه مشغول کردن نفس هست تا نفس مشغولمون نکنه...
اینا که نمایش دادن نداره...
وقتی اینا زیاد برجسته میشه آدرس غلط داده میشه...
ما در درجه اول زن قوی میخوایم... برای چی؟
برای اینکه بتونه عبد خوبی باشه...
وقتی هدف شد عبودیت و عبدی قوی بودن... اونوقت این هدف مشخص میکنه کدوم بخش سبک زندگیمون باید برجسته بشه...
کدوم بخش مهم باید دیده بشه... کدوم بخش مهم نباید دیده بشه اما باید فهمیده بشه...



بیشتر  صفحات

اینسناگرامی  مغرور نیستند 

فقط سعی می کنند نشون بدن   مادر بودن  با دانشگاه و کار قابل جمعه

آفتشون چیه ؟. فقط گاهی ارزشو به شاغل  بودن می دن

اما آفت  علم غروره و  منم ممم

همین طور

آفت مادری و  همسری

 

اگه دانشگاه رفتن و شاغل بودن  ملاک عبودیت نیست,

غرور  آفت عبودیته

در  تمام   شبکه  های مجازی هیچ خانم مدعی  مذهبی که مغرورتر از صهبا  باشه دیدید  شما ؟

هر  روز زندگی شخصیشو  تو چشم همه می کرد

تو  همه چی هم صاحب نظر  بود

همه  رو قضاوت می کرد

خودشو هدایت  شده و بقیه  رو نیاز به هدایت  می دید

همه ش   ظاهرسازی بود

حنی از

ظاهر به باطن هم نبود

بزرگوار!!
مطلب من نقد اشخاص نیست...
اون هم شخصی که توی این محیط خیلی ها میشناسنش اما خودش نیست که جواب این نقد رو بده...
پس نام بردن از این شخص و نقد کردنش حتی اگه حرف های شما درست هم باشه، به جا نیست...

این که از زندگی شخصی و روزمره شون بنویسن که توی وبلاگ خیلی فراوانه... بیشتر نویسنده های وبلاگ دارن همین کار رو میکنن...
فقط تفاوتشون اینه که اونا ممکنه دکتر نباشن...

حرف من هم این نیست کسی از زندگیش ننویسه یا اگر دانشجو یا شاغل هست مطرح نکنه...
حرفم اینه که با پرداخت های رسانه ای اینقدر برجسته اش نکنن... ارزش سازی نکنن از دانشگاه...


ببینید چیزی که برای یه زن ترسناکه، مخصوصا زنان جامعه ما، مادر شدن نیست. ازدواج نیست. اینه اینه که موجودیتش، استقلال فردیش، و تمایلاتش در زندگی نفی بشه.

واقع امر اینه که توی فرهنگ ما وظایفی که به عهده مادر گذاشته شده، خیلی سنگین تر و زیادتر از توان یه زنه. این باعث میشه همیشه زنا یه جای زندگیشون بلنگه. همسر خوب بخوان باشن، مادر خوب نمیشه باشن. مادر خوب بخوان باشن همسر و خانه دار خوب نمیشه باشن و خانه دار خوب باشن مادر و همسر خوب نمی‌تونن باشن. تازه اینا نقش های یه زنه داخل خانواده. در مورد فردیتش حرفی نمی‌زنیم...اون خودش یه بخش عمده‌ ست. زن قوی زمانی می‌تونه قوی باشه که بتونه اون فردیت خودش رو حفظ کنه. اگر نه ضعیف میشه و توی فرهنگ ما اصلا حواس هیچ کس به فردیت زن نیست.

دانشگاه، تحصیل علم یا هنر یا اشتغال، هیچ کدوم واقعا برای یه زن ارزشمند نیست، ارزشمند اون حفظ استقلالش و فردیتشه.

قبول دارم که توی فضای مجازی نمیشه اصل مطلب رو جا انداخت مخصوصا اینستاگرام. چون اصلا قابلیت نداره ولی خب نمیشه هم که کلا پیام نداد. پیام مخدوش یا رمزگزاری شده می‌رسه اما اگر گیرنده پیام بتونه از ظواهر پیام گذر کنه و جای خودشو پیدا کنه، بهتر از اینه که اصلا هیچی نبینه یا نشنوه. 

یه مادر خونه دار برای دسترسی به اطلاعات واقعا مسیرش سخته. چون فعالیت های اجتماعیش خیلی کم میشه. فضای مجازی بهتر هیچیه. نمیشه انتظار داشته باشیم یه زن وسط این همه مشغله بره یه همایش حضوری. سخته.

 

راهکارش برای رسوندن پیام به صورت عمیق و دقیق و تربیت یه زن قوی، اینه که به جای علوم بدون فایده و حاشیه‌ای و کاملا کپی برداری شده از جنس مرد براشون توی دوران دبستان و دبیرستان از نقاط قوت و زنانه زندگی کردن بگیم. اونجاست که هم تربیت زن قوی درست اتفاق میفته و هم یه زن می‌تونه مولد جامعه قوی بشه. الان توی این نسلی که نسل گذار هستن بازم فعالیت مجازی این خانوما خوبه.

من فرمایش شما رو قبول دارم...
اما نکته ای هم دارم...
ببینید همین اجتماع فردیت مرد اجتماع رو هم ازش میگیره...
اگر نمیگرفت که مرد و زن با هم منتظر ظهور نمیشدن...
اما این خاصیت رسانه هست که از زنها بیشتر سوء استفاده بکنه و بیشتر بهشون بپردازه...

ما به خاطر فرهنگ دینی مون صحه میذاریم روی اینکه جلوی آسیبی که به زن میرسه باید جدی تر گرفته بشه... اونم حرمت و احترامی هست که دین و نگاه دینی برای زن قائله...
اما توی زمونه ما از حد گذرونده شده...
مثلا الان توی این بلبشوی اقتصادی فشاری که مردها تحمل میکنن به خاطر حس مسئولیت پذیریشون خیلی سنگینه...
منتها خب جنس مرد جنس ساکت تری هست...
در عصر رسانه هم همینه...
ظلم هایی که به مردها میشه کمتر بهش پرداخته میشه اما هر رسانه ای رو ببینید درست یا غلط داره به زن ها می پردازه...

میخوام بگم این خطرات بین مردها و زن ها مشترکه...
شما اگر در فرهنگ دینی توازن برقرار نکنی بین تبلیغ خوندن نماز و تبلیغ روح نماز که ولایت هست... اونقدر صحرای عاشورا که اتفاق بیفته شخص به خوندن نمازش حس خرسندی داره... ولو اینکه به امامش نصرتی نده یا حتی مقابل امام بایسته...

وقتی بین پوسته و روح در تبلیغ و رسانه، توازن برقرار نشه یه نوع دیگه از انحرافه...
من نمی فهمم چرا بعضی ها میگن بذار اول نماز خون بشه بعدش مباحث عمیق تر رو میفهمه...
در حالی که بچه ی شش ساله من هنوز سوالی در مورد نماز خوندن من که روزی چند دفعه از من میبینه نپرسیده اما بارها چگونه به دنیا اومدن خود و چگونه خلق شدن خودش براش سوال بوده و با همون زبون بچگی ازم پرسیده...
ما اگر نماز رو هم تبلیغ میکنیم باید در وهله اول به عنوان یک ادب تبلیغش کنیم...
باید یه جوری وصل بشه به ولایت...
اما در تبلیغ سبک زندگی مذهبی ها اون قدر که پوسته ها نمایش داده میشه کسی هنرش رو نداره پوسته رو جوری نمایش بده که مخاطب مذهبی اش رو به یه چیزی فراتر از پوسته تحریک و کنجکاو کنه...


مثال بزنم؟
شما مینویسید...
فرزند چهارمتون هم در راه هست...
گفتید که درس هم میخونید و دانشگاه هم میرید (جزئیاتش یادم نیست)
اما نظرات و سوالات پای مطالبتون رو بررسی بکنید...
کی درگیر دانشگاه شما شده؟!!
هییچ کس...
چون جوری ارائه دادید که مخاطب رو درگیر یه مسئله دیگه کردید...
کدوم مسئله؟
برید یه بار دیگه نظرات رو بخونید...
این اتفاق توی اکثر صفحات مجازی نیست...

فهمیدم منظورتونو. درسته حرفتون. ولی برداشت ماها از معنا به اندازه وسعمونه. بعضی وسعشون از باطن امور واقعا کمه. حتی اگه اون باطن رو بیاریم به سطح بد برداشت می‌کنن و گاهی سرکوب می‌کنن. عرض کردم که، وسع خود فضای مجازی، اونم جایی مثل اینستا از همینم کمتره. اگر خانوم شما از دنبال کردن اون پیج ها روحیه می‌گیره به خاطر ظرفیت خودشه و نه ظرفیت اون پیج. شما ارتباط خانوادگی اونم ارتباط پدر و فرزندی رو با ارتباط مجازی اصلا مقایسه نکنید.

 

 

خب آخه برای خودمم اونقدر پررنگ نیست. اصلا روز من اونقدر شلوغ نیست. دارم خیلی آروم و با حوصله به سمت اهدافم میرم. چون انتظارم از خودم چیز دیگه ست. حرفم چیز دیگه ست.

تازه روباندوزی و گلدوزی و خیاطی هم هست. تازه منتظر پک طراحی فرشم هستم.

بستری مهیا کردید که من یکم خودنمایی کنم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan