سیاهه های یک پدر

انَا و علی ابَوَا هذِهِ الاُمَّه

کاش بودی بابا

صاحب خونه اجاره رو حدود 200 درصد افزایش داد...

2 ماه دیگه باید برای اجاره دفتر قرارداد رو تمدید کنیم... اگر اون هم اینجوری افزایش بده...



خیلی دلم شکسته...

خانمم گفت چرا حرف نمیزنی... گفتم چیزی نیست... بد خواب شدم...

فکر کنم خودش فهمید...

نخواستم بهش استرس بدم... اما حالم واقعا بده... باید یه جا می نوشتم...



متنفرم از کسانی که نقدشون به حسن روحانی یا از روی دعواهای حزبی و جناحی بوده...

یا از روی شکم سیری...

یا از روی خود قهرمان پنداری...

 

فقط یه نفر اون وسط هی تذکر میداد عرصه، عرصه ی سختی هست... بدون مطالعه و آگاهی به مردم وعده ندین...

فقط همون یه مرد...

همون مردی که توی دو سه سال اول رهبری شون توی کانکس زندگی کردن...

چند تا مرد مثل ایشون وجود داره؟

حالم از اکثریتتون بهم میخوره...



حرف های سعید قاسمی توی جماران به رئیسی، حرف دل منم بود...

کف پاهات رو باید ماچ کرد سردار...



دلم پدرم رو میخواد... خیلی حس تنهایی دارم...

.

.

لعنت بهت دنیا...

نیروی که پیش من داره ماهی 6 تومن و 7 تومن میگیره این چجوری ماهی 7 الی 8 تومن اجاره بده...

خدایا.. من این دنیا رو نمیخوام...

آقای رئیسی چند نفر از اعضای کابینه ات ماهی 10 تومن میگرن و 8 تومنش رو میدن برای اجاره؟...

چند نفرشون 6 تومن میگیرن و کلش رو دارن میدن اجاره؟...

هر وقت از اینا داشتی اونوقت میتونی بگی بین مردمی...



فهمید پیشنهاد صاحب خونه چقدر بالا بوده... ازم پرسید میخوای چکار کنی؟

اونقدر دلم گرفته و سنگین بود... سکوت کردم... گفتم تو بخواب... درست میشه...

بخوام پاشم از اینجا... دوباره باید بین مردم این شهر هی بگم چند تا بچه دارم و هی جواب نه بشنوم...

یادم نمیره این روزا رو...

خدا حتما با من کاری داره حتما رجسی در من دیده که میخواد با این عذاب ها پاکم کنه...

اما شماها هم منتظر باشید... (مسئولین)

 

Designed By Erfan Powered by Bayan