منم مثل همه شما وقتی برخی از وبلاگ نویس هایی که با مطالبشون انس داشتم و از خوندنشون چیزی بهم اضافه میشد و حس خوبی بهم دست میداد از وبلاگ خداحافظی کردن حس خوبی نداشتم...
منم گاهی با خودم میگفتم وقتی فلانی هم دیگه نمی نویسه این محیط دیگه برام جذابیتی نداره...
منم میگفتم چقددددر حیف شد دیگه از نور وجود فلانی بهره نمی بریم...
اما این حس که دوست داریم همیشه خوبان رو در کنار خودمون داشته باشیم حسی هست که در دنیا پاسخ کاملی بهش داده نمیشه...
یاد گرفتم که اگر خودمون جریان داشته باشیم و حی واقعی باشیم... رفتن ها غمگینمون نمیکنه...
اگر کسی نوری داشت اگر کسی شیشه عطر بود... بذاریم رایحه خوش اون عطر در جاهای دیگه هم استشمام بشه...
اون نور روشنی بخش محافل دیگه هم باشه...
خوبای زیادی از محیط وبلاگ رفتن...
اما از "محیط وبلاگ" رفتن...
الان هر کدومشون در نقطه ای از این سرزمین روشنی بخش هستن...
فکر کردن به این که اونها در جاهای دیگه هستن و در حال رشد هستن انسان رو خوشحال میکنه...
پس تا دوستانمون در این محیط هستن در حد توانمون سعی کنیم دوستشون داشته باشیم و خیر داشته باشیم برای هم...
ویژگی دنیا اینه...
خدایا شکرت که دنیا محل ماندن نیست...
والا چطور میتونستیم از قبرهای تنگ و تاریک خودمون بیرون بیاییم؟
چطور میتونستیم از کورسوی شمعی که در درون قبرمون داریم دل بکنیم رو به سوی خورشید عالم تاب کنیم!!!...
خدایااا
شکرت بابت همه چیز...
- چهارشنبه ۱۹ شهریور ۹۹