این اطلاعیه رو توی میهن بلاگ که دیدم خیلی ناراحت شدم...
ادامه اداره بلاگ براشون به صرفه نیست و از 15 آذر کلا بساط رو جمع میکنن...
هیچ بعید نیست این اتفاق در آینده برای بیان هم بیفته... اینو با توجه به سیر نزولی و کاهش خدمات بیان توی دو سال اخیر میگم...
دلیل های میهن بلاگ رو توی اون آدرس بخونید... و پاسخ هایی که به کاربرهاش داده...
بیان هم در همچین شرایطی هست تقریبا...
در هر حال ان شا الله بیان به کار خودش ادامه بده... و این اتفاق براش نیفته... اما من با وجود تعلق خاطر زیادی که به این فضا دارم... دیگه باید تموم کنم فعالیتم رو...
خیلی ها بودن که به هر دلیلی ازم دلخور شدن...
یا اصطحکاکی بینمون ایجاد شده...
به لطف خودتون عفوم کنید... و از همه عاجزانه میخوام برام دعا کنید...
یکی دو ماه پیش با استاد عزیزی صحبت میکردم... گفتم استاد: خدا و اهل بیت توی بدترین شرایطِ مومنین... باز هم برای نصرت دینشون توسط ماها ، هر کسی رو انتخاب نمیکنن... توی بدترین شرایط مومنین، دوست ندارن کسی از روی جوگیری بیاد کمک...
من دوست دارم برای دین هزینه بدم وهزینه بشم... کمکم کنید که بتونم... که لیاقتی پیدا کنم..
حرفم رو تایید میکردن... که بله... امام حسین علیه سلام توی شب عاشورا هم به یارانشون فرموده بودن: برید...
این سنت انسانهای الهی هست... سنت حق متعال هست...
من توی ماههای اخیر کارهایی کردم... اما الان از کارهای مثبتم بیش از کاری نکردنِ ماههای قبل میترسم...
از اینکه با خودم بگم دارم کاری میکنم میترسم...
مثلا توی ماه گذشته مبلغی که برای کار خیر پرداخت کردم دو میلیون پانصد بوده... ماه قبلش یه مبلغی کمتر از این... این مبالغ هم میره برای ترمیم شغل شاغل هایی که به علت های اقتصادی شغلشون آسیب دیده... میره برای درمان بیماران... مخصوصا نازایی و ... وام داده میشه... بدون سود و کارمزد... بدون تعیین زمان قطعی برای پرداخت حتی...
اداره این مبالغ با یک ولی خدایی هست... من یکی از کسانی هستم که دارم ماهانه مبالغی متغیر پرداخت میکنم... قطره ای از دریا...
از همین پرداخت هام میترسم... بی تعارف میگم که میترسم... برای همین نیاز به دعا دارم...
کارهای دیگه ای هم به غیر از این کارهای اقتصادی شروع کردیم... خیلی خوشحال کننده هست ،خوشحال کننده تر از این کارهای اقتصادی... نمیشه بیانشون کرد... از همون ها هم میترسم...
من از خودم میترسم...
از همین نوشتن ها میترسم... از این باب نوشتم که دیگران بدونن میشه اینطوری هم حساب و کتاب کرد... بدونن این کارها بر اساس حساب و کتاب هایی داره انجام میشه... اینها آورده داره... منتها آورده اش از سوی خلق نیست...
ما طمع مون خیلی بیشتره که برای آورده کارهامون روی حق متعال حساب میکنیم... پس ما خطرناکتر هستیم... اگر این تفکر فاسد بشه، مفسده اش بیشتره... از این جهت از خودم میترسم...
برام دعا کنید که آدم باشم و آدم بمونم...
اینها تواضع و شکسته نفسی نیست...
ولله نیست...
هر کسی به نفس خودش بصیرتر هست...
من فقط میدونم دوست دارم در راه خدا و اهل بیت هزینه بشم و هزینه بدم... اما از اون طرف هم میدونم چه نفسی دارم... هفت خانی پیش رو دارم...
برای همین صادقانه میگم برام دعا کنید...
دیگه به وبلاگ نویسی برنمیگردم...
نمیدونم بعدش چی میشه... اما دعا کنید انتخابات 1400 این جهنمی که چند دهه توی کشور توسط سیستم اجرایی کشور گسترده شده ، ختم بشه...
اونقدر جهنمی که درست شده عمق داشته که یه جاهایی کشورهای استکباری مثل امریکا هم از جهنم ما ایده گرفتن و در آتش جهنم کشور خودشون دمیدن...
کاش میشد کاندیداهای بعدی ما میومدن توی مناظرات... نقاط قوت خودشون و نقاط ضعفشون رو صادقانه میگفتن... و بعد هم نقاط مثبت رقیبشون رو هم صادقانه میگفتن... و توی بخش هایی که رقیبشون قوی تر هست هم اعتراف میکردن...
میبینید چقدر دور از ذهن هست؟
ما وسط جهنمی هستیم که وقتی توصیفات بهشتی میکنیم برامون خیلی بعید بنظر میرسه... و اون توصیفات رو حتی به تمسخر و غیر اجرایی بودن متهم میکنیم...
باید بفهمیم با جدل های جهنمی نمیشه کشور رو بهشت کرد...
ریاست جمهوری ای که با مکر و تزویر و حیله شروع بشه به نکبت ختم میشه...
چیزی که با جهنم شروع بشه به بهشت ختم نمیشه...
حلال کنید
یا علی و اهل بیت نگهدارتون...
- دوشنبه ۱۰ آذر ۹۹